تمامی پیشنهادات
ورود کاربران
آمار بازدید کنندگان
بازديد روز گذشته :15
بازديد اين هفته :35
بازديد اين ماه :194
مجموع آمار بازديد ها :79994
درحال حاضر 9 میهمان و هیچ یک از اعضاء آنلاین می باشد.
تعداد اعضا
تعداد اعضای ویژه : 70
عکس های نایاب از جشن نوروز در زمان ناصر الدین شاه
- توضیحات
- دسته: تاریخ و آثار باستانی
- نمایش از 10 ارديبهشت 1394
- نوشته شده توسط رسول رحیمی
- بازدید: 851
عکس های نایاب از جشن نوروز در زمان ناصر الدین شاه
جشن نوروز یکی از کهنترین اعیاد ملی ایرانیان در دورههای مختلف تاریخی از زمان هخامنشیان با شکوه خاصی برگزار میشده است؛ در این میان شاهان قاجار نیز جشن نوروز، را بزرگ میداشتند و تدارک ویژه ای برای آن می دیدند.
دربار قاجار در آستانه عید نوروز تدارک ویژه ای برای برگزاری هرچه باشکوه تر مراسم عید نوروز میدید. مراسم اصلی “سلام نوروزی” بود که در سه بخش برگزار میشد. سلام عام تحویل، سلام عام تخت مرمر و سلام خاص سر در. یک روز پیش از عید از طرف رئیس تشریفات دربار علیخان ظهیرالدوله داماه شاه برای طبقات مختلف دعوتنامه فرستاده میشد و مدعوین بایستی یک ساعت قبل از تحویل حضور به هم رسانند. سلام عام نوروز در تخت مرمر واقع در کاخ گلستان اجرا میشد.
تصویر زیر مربوط به مراسم سلام نوروزی با حضور ناصرالدین شاه در کاخ گلستان می باشد.
در کتاب سفرنامه پولاک در ایران درباره مراسم نوروز در دربار آمده است که نوروز در زیر آسمان شاد و زیبای ایران جشنی است برای شادی و شادکامی. نویسنده این کتاب در تشریح آئین های نوروزی به جشن “سلام نوروزی” در دربار می پردازد و می نویسد: بیست دقیقه پیش از تحویل سال شاه وارد میشود هنگام ورود به تالار یک خواجه و چند پیشخدمت به دنبال شاه هستند. او به طرف شاه نشینی که مخصوص او تهیه شده میرود.
چهارزانو روی فرش ابریشمین مینشیند و راحت و آسوده به پشتی تکیه میدهد در هنگامی که تنها چند دقیقه به حلول سال نو باقی است، نظام العلما با محلول طلا بر کاسهای چینی رقم سال نو و زیر آن آرزوی برکت را مینویسد، اکنون دیگر منجمین علامت میدهند و توپ شلیک میشود و منجمباشی رسما به اطلاع شاه میرساند که سال نو آغاز شده است، بلافاصله روحانیون حاضر و صاحبمنصبان بانگ مبارک باد برمیدارند.
از طرف مستوفیالممالک کیسههای متعدد از سکههای جدیدالضرب طلا و نقره تقدیم شاه میشود. شاه محتوی آنها را روی یک سینی بزرگ نقره میریزد آنها را با هم مخلوط میکند و به هر یک از حاضران چندتایی از آنها میدهد زیرا گرفتن سکه نو به هنگام تحویل سال میمنت دارد.
پولاک در بخش دیگری از سفرنامه خود به رسوم مردم در عید نوروز نیز اشاره می کند. او می نویسد: جشن نوروز سیزده روز دوام داردو در طول این روزها تقریبا همه کسبوکارها تعطیل است. در این مدت همه منحصرا به تفریح میپردازند از لذایذ خانوادگی برخوردار میشوند یا به دید و بازدید یکدیگر میروند و به هم تبریک میگویند.
هرکس جامه نوی در بردارد و از آنجا که رنگهای روشن بیش از همه طرف توجه است گروههایی را میبینید که لباسهای سبز و زرد و آبی و سرخ بر تن دارند. بدیهی است که زنان ناگزیرند، جامههای نو خود را زیر چادرهای تیرهرنگشان پنهان دارند. آشنایانی که با هم روبهرو میشوند دست یکدیگر را میفشارند و با فریاد عید مبارک یکدیگر را در آغوش میکشند. کسی که زیر دست است در حالی که با دو دست خود یک دست ارباب یا حامیاش را در دست میگیرد تبریک میگوید و جواب تبریک خود را میگیرد.
در یادداشت های پولاک به جشن های عمومی نوروز که در میدان توپخانه تهران برگزار میشده نیز پرداخته و آمده است: یکی از رسوم جشن نوروز مراسمی است که در میدان توپخانه انجام میشود و شاه از پنجره ایوانی به نمایش مینگرد. پایین در میدان پهلوانانی که سراسر سال را در زورخانه تمرین کردهاند با اندامهایی برهنه و نیرومند به کشتی گرفتن مشغولند. شیرینکاران و تردستان، بندبازان، دلقکها و لودههایی که در پوست شیر و خرس رفتهاند دیده میشوند و گاه و بیگاه شاه سکههای کوچک طلا و نقره به میان آنها میاندازد.
عنتر بازها برنامه مضحکی با حیوانات دستآموز خود اجرا میکنند. در همه این مدت نقارهخانه نیز بلاوقفه مشغول نواختن موسیقی است. در روزهای نهم یا دهم اسبدوانی انجام میگیرد. طول مسابقه اسبدوانی نیم فرسنگ است. سرانجام روز سیزدهم یعنی آخرین روز عید فرا میرسد. همه از دروازه شهر خارج میشوند و به باغها روی میآورند. با این روز دیگر شادیهای نوروز پایان میپذیرد. عکس های زیر که مربوط به یکی از جشن های نوروزی در زمان ناصرالدین شاه قاجار است سورو سات دربار در استقبال از نوروز، مراسم”سلام نوروزی”، کشتی گرفتن و اسب دوانی در جریان جشن های نوروز را نشان میدهد.
مراسم سلام نوروزی با حضور ناصرالدین شاه در کاخ گلستان
یکی از درباریان در مراسم سلام نوروزی در کاخ گلستان
مقامات و درباریان در مراسم سلام نوروزی در کاخ گلستان
درباریان در مراسم سلام نوروزی
میوه و شیرینی در مراسم سلام نوروزی در کاخ گلستان
نوازندگان و دلقک های مراسم جشن نوروزی
کشتی گیری در مراسم جشن نوروز
مسابقات اسب دوانی در جریان جشن های نوروزی
همه چیز دز مورد اشکانیان
- توضیحات
- دسته: تاریخ و آثار باستانی
- نمایش از 01 ارديبهشت 1394
- نوشته شده توسط علی نجفی
- بازدید: 771
علی نجفی
ارشک/ اشک اول
او دولت پارت را تأسیس کرد. مدت سلطنت: 256 تا 250 پیش از میلاد(پ.م)
ارشک از خاندانی آریایی و از قبیله پارت بود. او بر اثر شجاعت و حُسن تدبیر قبایل پارتی را با هم متحد کرده و در سال 256 پیش از میلاد(پ.م) بر ضد سلوکیها مقدونی پرچم مقاومت برافراشت و بعد از جنگهای متوالی و پیروزی بر سلوکیها توانست در سال 250 پ.م سلسله پارت را بنیاد نهد. ارشک بعد از پیروزی بر سلوکیها متوجه دولت باختر یا باکتریا شد و در جنگی که مابین طرفین درگرفت کشته گردید. جانشینان ارشک به او اعتقاد و احترام خاصی قائل بودند و او را "اپی فانس" لقب دادند که بزبان یونانی به معنی "شجاع" و "نام آور" است. سپس خود را بافتخار نام او، خود را ارشک نامیدند که همان "اشک" است و سلسله ای که پارتها در ایران تأسیس کردند سلسله اشکانیان نام نهادند.
تیرداد اول/ اشک دوم
مدت سلطنت: از 250 تا 214 پ.م
تیرداد اول یا اشک دوم برادر ارشک بود. او 37 سال پادشاهی کرد. او در این دوران وضع خود و دولت اشکانی را در برابر سلوکیان و دولت باکتریا مستحکمتر کرد و پایتخت خود را از آساک به شهر "هکاتم پیلس" که بمعنی شهر "صد دروازه" است انتقال داد. تیرداد اول در سال 248 پ.م تاجگذاری کرد و اشکانیان سال 248 پیش از میلاد را مبدا تاریخ خود کردند و به تیرداد اول لقب "شاه بزرگ" را دادند. تیرداد اول با پادشاه سلوکی که "سلوکوس کالی نیکوس" نام داشت جنگ کرد و او را شکست داد و شهری بنام "دارا" که در نزدیکی "ابیورد" کنونی است بساخت. تیرداد اول در سن پیری و بسال 214 پیش از میلاد درگذشت.
اشکانیان خود را از نسل هخامنشیان میدانستند و معتقد بودند پدر ارشک و تیرداد اول که "فری یاپیت" نام داشت پسر اردشیر دوم هخامنشی بود.
اردوان اول/ اشک سوم
گرگان را ضمیمه قلمرو پارتیان کرد. مدت سلطنت 214 تا 196 ق.م
اردوان اول یا اشک سوم پسر تیرداد اول بود که بعد از درگذشت پدر به تخت نشست. اردوان اول از جنگی که مابین آنتیوخوس سوم و آخه لائوس در گرفت، استفاده کرده به تسخیر ولایت "مردها" و ولایتهای جنوبی دریای خزر و ری و همدان پرداخت. اندکی بعد آنتیوخوس سوم نیز بداخل ایران لشگرکشی کرده و همدان را پس گرفت و معبد آناهیتا را غارت کرد. در جنگی دیگر و در سال 209 پ.م ، سپاهیان اردوان اول بعد از جنگ و گریز تلفاتی به سپاه آنتیوخوس سوم وارد آوردند و آنتیوخوس با اردوان صلح کرده و به باختر (باکتریا) بازگشت و سپس از راه کابل و دره خیبر به هند رفت و از راه سیستان و کرمان به باختر بازگشت.
اردوان اول در سال 196 پیش از میلاد درگذشت.
فری یاپت/ اشک چهارم
مدت سلطنت: از 196 تا 181 ق.م
فری یاپت یا اشک چهارم فرزند اردوان اول بود که بعد از مرگ پدر بر تخت شاهی اشکانیان نشست. او بمدت پانزده سال در سرزمین پارت و ایران به آسودگی و آرامش پادشاهی کرد، زیرا دولت باختر یا باکتریا متوجه هند بوده و با پارتیان کاری نداشتند. در زمان فری یاپت اتفاق مهمی روی نداد و او در سال 181 پیش از میلاد زندگی را بدرود گفت.
فرهاد اول/ اشک پنجم
شهر خاراکس را در ری بنا کرد. مدت سلطنت : از 181 تا 173 پ.م
فرهاد اول یا اشک پنجم فرزند فری یاپت بود که بعد از مرگ پدر بر تخت شاهی نشست.
مهرداد اول
مدت سلطنت او 32 سال ( از 170 تا 138 قبل از میلاد)
برای نخستین بار بعد از هخامنشیان لقب "شاهنشاه اشکانی" بخود گرفت. مهرداد اول بانی عظمت دولت بزرگ پارتی اشکانی است.
فرهاد دوم
با آنطیوخوس جنگ کرده و سلوکیها را از حدود ایران بیرون کرد. مدت سلطنت 138 تا 125 ق.م
اردوان دوم
در جنگ با یوئوچیها زخم برداشت و درگذشت. مدت سلطنت 125 تا 124 ق.م
مهرداد دوم
معروف به مهرداد کبیر اشکانی (مهرداد بزرگ) مدت سلطنت او 37 سال بود (از 124 تا 87 قبل از میلاد)
مهرداد دوم این شاه یکی از شاهان بزرگ اشکانی است. در زمانه مهرداد دوم، دولت عالمگیر روم تمام عالم غرب را تسخیر کرده به سر حدادت ایران رسید. دولت روم تسخیر ایران و هند را برای تکمیل جهانداری خود لازم میدید و از طرفی دیگر ایران به غرب بسط و توسعه می یافت و در نتیجه ایران و روم در مدت چند قرن با هم در سر تقسیم عالم در مبارزه و جنگ شدند و کشمکش اشکانیان با رومی ها با فاصله هایی، حدود سه قرن تداوم یافت. مهرداد دوم حدود امپراتوری را در شرق تا کوههای هیمالیا در شمال هندوستان رسانید.
سندروک
بعد از مهرداد دوم مدتی به فترت گذشت تا اینکه در 77 قبل از میلاد این شاه به تخت شاهی نشست. مدت سلطنت 77 تا 69 ق.م
فرهاد سوم
مدت سلطنت 69 تا 60 ق.م
مهرداد سوم
مدت سلطنت 60 تا 56 ق.م
ارد اول از۵۵ تا۳۷ قبل از ميلاد
سردار بزرگ او سورنا در جنگهای اول ایران و روم و جنگ حرّان (در 53 ق.م) کراسوس سردار بزرگ روم را کشت. مدت سلطنت 55 تا 37 ق.م
فرهاد چهارم اشکانی از 37 قبل از میلاد تا 1 بعد از میلاد
جنگهای دوم و سوم ایران با روم در زمان فرهاد چهارم و آنتوان بوقوع پیوست. گایوس شدن رومیان از گرفتن ایران و صلح متمادی با ایران. مدت سلطنت از 37 تا 1 قبل از میلاد
فرهاد پنجم
او تا حدود دوم میلادی سلطنت داشت
ارد دوم
مدت سلطنت از 2 تا 6 میلادی
ونون اول
مدت سلطنت از 7 تا 16 میلادی
اردوان سوم
او پادشاه ماد و دست نشانده پارتیان بود و تخت سلطنت را برای مدتی کوتاه از وانان اول گرفت
اردان اول
گودرز
ونون دوم
بعد از وانان اول تا وانان دوم فقط جنگهای داخلی بود از 16 تا 51 میلادی
بلاش اول(ولگش)
در جنگ با عشیره دعا موفق بود. مدت سلطنت 51 تا 77 میلادی
پاکور دوم و اردوان چهارم
بعد از بلاش اول از 77 میلادی دوران فطرت بود از 77 تا 107 میلادی
خسرو
جنگ تراژان امپراتور روم با خسرو و عقب نشینی و صلح روم با ایران. مدت سلطنت از 107 تا 133 میلادی
بلاش دوم
مدت سلطنت از 133 تا 191 میلادی
بلاش سوم
بلاش چهارم
جنگ او با رومیها و عقب نشینی سپتیم سور امپراتور روم. مدت سلطنت 191 تا 208 میلادی
بلاش پنجم
مدت سلطنت از 208 تا 216 میلادی
اردوان پنجم
جنگ کاراکالا امپراتور روم(217 تا 218 میلادی) با اردوان پنجم و شکست روم و پرداخت غرامت به ایران. مدت سلطنت 216 تا 224 میلادی
پاکور۱
تیرداددوم
اردسوم
تیردادسوم
گودرز دوم
اردواز
نظام اداری
شاه ونمایندگان او در شهرها
اساس سلطنت در دورة اشکانی بر ملوک الطوایفی بود . شاهنشاهان ایشان خود را شاه ممالک و به زبان یونانی بازیلوس بازی لئون
Bosileus Basilion یعنی ، شاه شاهان می خواندند .
علاوه بر شهربانان که نمایندة شاهنشاه در استانها بودند ویسبذان یا تیولداران نیز وجود داشتند که قسمتی از ولایات را که ویس خوانده می شد به طور تیول به آنان واگذار شده بود .
ظاهراً نه تنها فرمانروایانی که از نسل شاهان بودند ، عنوان شاه داشتند بلکه هر یک از ایالات هیجده گانة اشکانی نیز پادشاه داشتند که او را به پهلوی کذک خوذای یعنی کدخدا می نامیدند .
سه مجلس تصمیم گیری
شاهنشاه اشکانی همواره با دو مجلس که یکی شورای خاندان سلطنتی و دیگری مجلس ریش سفیدان یا سنا بود مشورت می کرد .
ظاهراً مجلس سومی هم وجود داشت که از ائتلاف آن دو مجلس در مواقع ضروری تشکیل می شد که آن را مهستان می نامیدند . مجلس مهستان همیشه پسر شاه را به جای او برمی گزید و گاهی برادر
شاه یا عموی او را به سلطنت بر می داشت .
اداره ی ایالات
حکام ایلات یا استانداران را در دورة اشکانی بدخش یا بدیــشخ می خواندنــد . سرزمینهای استاندار نشین اشکانی را به هیجده ایالت رسانیده اند و آنها ولایاتی از قبیل :
بابل و همدان و ری و قومس و پارت و گرگان و زرنگ (سیستان ) و غیره بودند .
غیر از این ولایات هیجده گانه دیگر ولایتها حکومتهای خود مختار داشتند و شاهان ایشان همه ساله باجی به شاهنشاه بزرگ اشکانی می پرداختند و در مواقع جنگ او را به سپاه و سرباز یاری می کردند .
بعضی از این ولایات عبارت از : آذربایجان ، خوزستان ، پارس و ارمنستان و غیره بودند . بسیاری از پادشان محلی مانند امیران پارس و خوزستان حق سکه زدن داشتند . در ممالک اشکانی بیش از شصت شهر یونانی وجود داشت که مردم آن بنا بر قوانین و رسوم خود اداره می شدند و همینها بودند که موجب انتشار آداب و اخلاق یونانی در مشرق زمین گردیدند .
سپاه
در این دوره مرد نجیب و آزاده ، سواری که وقت خود را در جنگ یا شکار می گذرانید .
اشکانیان دارای ارتش منظم نبودند . هر ویسبذ یا فئودال بزرگ دارای سپاه خاص خود بود و در هنگام جنگ از مردان آزاداستفاده می کرد . سوار نظام اشکانی مجهز به سلاح آهنین و زرهی که به زانو می رسید بود .
این زره از پوست شتر ساخته شده و به آن قطعاتی از آهن می دوختند . کمانداران علاوه بر تیر و کمان مجهز به نیزه و شمشیر نیز بودند . لشکر پارتی غیر از اسب از شتر نیز استفاده می کرد . شیوة نبرد در آن دوره جنگ و گریز بود . پیاده نظام کمتر از سواره نظام اهمیت داشت و لشکر پیاده را بیشتر مردم معمولي و روستائیان تشکیل می دادند .
سپاه پارتی بیشتر تدافعی بود نه تهاجمی . سوار نظام کلاهخودی از آهن یا پولاد بر سر می گذاشت و یک شلوار چرمی تاگوژگ پا می پوشید . پارتیها جنگ را با فریادها و حمله شروع می کردند و صدای طبل و دهل مانند غرش رعد و به همه جا می پیچید . شیوة جنگ آنان چنین بود که سپاه بیگانه را به داخلة کشور کشانیده همواره عقب می نشستند و آذوقه را معدوم و چاههای آب را پر از خاک می کردند . آنگاه مردم محل را بر دشمن می شورانیدند تا سرانجام او را شکست می دادند .
تمدن اشکانی
شهرها و پایتختها
پایتخت دولت اشکانی بر حسب توسعة آن کشور تغییر می کرد .
زمانی که اشکانیـان در سرزمین پـارت حکومــت داشتند ، پایتخت آنان در شهر نسـا ( نزدیک عشق آباد ) و سپس در شهر اساک نزدیک قوچان بود .
در زمان تیرداد اول پایتخت خود را به هکاتم پیلس یا شهر صد دروازه در نزدیکی دامغان انتقال دادند ، بعداز آنکه مرز ایشان به رود فرات رسید شهر تیسفون را که در جانب چپ دجله مقابل شهر سلوکیه ساخته بودند به پایتختی برگزیدند .
پادشاهان اشکانی به مناسبت تغییر فصل در شــهـرهای مختـلف ایران از قبیـل ری و همـدان و گرگـان و بابل گردش می کردند .
در زمان بلاش اول شهر جدیدی به نام ولاشکرد در نزدیکی بابل بوجود آمد . ظاهراً قصد بلاش از ایجاد این شهر آن بود که یک مرکز جدید بازرگانی به جای شهر قدیم سلوکیه تأسیس کرده باشد .
دین اشکانیان
اشکانیان در آغاز به جهت معاشرت با قوم داهه وسكاهامظاهر طبیعت مانند آفتاب و ماه و ستارگان را مقدس مي دانستندپس از آنکه با سلوکیها و یونانیان نزدیک شدند به پرستش ارباب انواع یونانی و خدایان ایشان نیز خو گرفتند ، عده ای از ایشان به مذهب زرتشت در آمدند . چنانکه بلاش اول در صدد گردآوری اوستا برآمد .
از مذاهب معروف دورة اشکانی مهرپرستی است .
خدای مهر یا خورشید که در عین حال خدای عدالت نیز بود از دیر باز در فلات ایران مورد پرستش بود . مهر با شمشا ( شمس ) خدای بابلی یکی دانسته شده است . دینی بود که مردم را به صلح همگانی دعوت می کرد . مهر پرستان یکدیگر را برادر و مربیان خویش را پدر می خواندند . اشکانیان نسبت به مذاهب بیگانه بی نظر بودند و ادیان مختلف در کشور ایشان آزاد بود . چنانکه یهودیان ، اشکانیان را حامی خود می شمردند . وبخاطر همين نظرات زيادي وجود دارد كه در واقع اشكانيان چه ديني داشتند واين دقيقا مشخص نيست.
تجارت
سکه های پارتی فقط ازنقره وبرنج بود و در زمان آنها پول طلا تنها از راه بازرگانی به ایران وارد می شد .
واحد پول اشکانیان « درخم » نام داشت که کلمه ای است یونانی و بعدها به صورت درهم و درم در آمده است .
خط و زبان سکه های اشکانی ، یونانی است . عناوینی که شاهان به تقلید سلوکی بر روی سکه های خود ضرب کرده اند بسیار است . روی سکه ها صورت شاهان اشکانی است که بر تخت نشسته و کمانی به دست گرفته و زه آن را می کشند .
بعضی از سکه ها نیز دارای صــورت خدایــان یونانی می باشد . مسکوکات پارتی بر طبق تقویـم سلوکیـان تاریــخ گذاری می شـد که مبدأ آن ســال آن سال 31 ق . م یعنـی ، سـال جلـوس سلوکوس نیکاتر بر تخت شاهی است .
از قرن اول بعد از میلاد ، کـم کـم خط سکه های پارتی از یونانی به خط و زبان آرامی تبدیل می شود و از مرغوبیت جنس و فلز آنها کاسته می گردد .
سکه های نقره اشکانی عبارت از یک درهمی و چهاردرهمی است که ضرب آنها بیشتر در شهرهای یونانی بین النهرین بعمل می آمده است .
زبان
زبان پارتها از خانوادة زبانهای هند و اروپایی و از دستة زبانهای ايران ميانه است و آن زبانی است که به نام پهلوی معروف گردیده است .
زبان پهلوی شمالی را پارتی یعنی اشکانی و زبان پهلوی جنوبی را پارسیک یا پهلوی ساسانی می نامند .
اشکانیان از بدو تأسیس دولت خود تا زمان گودرز اشک بیستم (51 م ) تحت تأثیر هلنيسم و یونانی مآبی قرار گرفتند . در این دوره پادشاهان و شاهزادگان اشکانی غالباً به زبان یونانی آشنا بودند .
چنانکه اردوان اول اشکانی و ارد اول این زبان را بخوبی می دانستند . فرهنگ و آداب یونانی آنقدر در این دوره رواج داشت که پادشاهان اشکانی چون ارد بآسانی از نمایشهایی که هنرمندان یونانی می دادند استفاده می کردند .
اما دانستن زبان یونانی از زمان گودرز به بعد رو به انحطاط گذارد. زیرا ، خطوط یونانی سکه های آن زمان خوانا نیست .
خط ملی اشکانیان ، خط آرامی بود که از زمان هخامنشیان به ایشان به ارث رسیده بود .
بعضی از پادشاهان ایشان مانند : مهرداد چهارم و بلاش اول و اردوان پنجم سکه های خود را به زبان پهلوی و خط آرامی ضرب کرده اند .
از جمله از اسنادی که در این زمان پیدا شده ، قباله ای است مربوط به فروش یک تاكستان به زبان پهلوی و خط آرامی که در اورامان كرمانشاه بدست آمده است .
اشکانیان
- توضیحات
- دسته: تاریخ و آثار باستانی
- نمایش از 01 ارديبهشت 1394
- نوشته شده توسط علی نجفی
- بازدید: 782
تیرداد یکم (اشک دوم) دومین شاه اشکانی است. او پس از برادرش ارشک به شاهی رسید و از ۲۴۷ تا ۲۱۴ قبل از میلاد سلطنت کرد. این دو فرزندان فری یاپت بودند که اشکانیان برای رساندن نسب خود به شاهان هخامنشی، او را فرزند اردشیر دوم هخامنشی میدانستند.
وی به تحکیم موقعیت سیاسی و نظامی دولت جوان اشکانی پرداخت. تیرداد از گرفتاریهای زیاد سلوکیان در مغرب استفاده نمود و گرگان را به پارت ضمیمه کرد. سپس با دیودوت پادشاه باختر متحد شد و سلوکوس دوم را شکست داد و سپس خود را شاه بزرگ خواند.
در زمان سلطنت تیرداد دوم، شهر صددروازه پایتخت اشکانیان بود.
ساسانیان
- توضیحات
- دسته: تاریخ و آثار باستانی
- نمایش از 24 فروردين 1394
- نوشته شده توسط علی نجفی
- بازدید: 1079
علی نجفی
ساسانیان
برای دیگر کاربردها، امپراتوری ایران )ابهامزدایی( را ببینید.
ساسانیان
ایرانشهر
→
→
→
۱۵۶ میلادی ← –۲۲۲
پرچم
سیمرغ، نشان شاهنشاهی
ساسانی
نقشه حکومت ساسانیان از پررنگ به کمرنگ: مرزهای سنتی،
مناطق مورد مناقشه و قلمرو ضمیمه شده
پایتخت
تیسفون، استخر، بیشاپور،
همدان، شوشتر)زمستانی(
زبان)ها(
پارسیگ)پارسی
] میانه(،پارتی] ۱
دین
مزدیسنا) دین رسمی ,(
مسیحیت، یهودیت، کیش
مزدکی، مانوی،
بوداییگری
دولت
شاهنشاهی
شاهنشاه
- ۲۲/۲۲۱-۲۲۲
اردشیر بابکان ( نخستین )
- ۲۵۱-۲۳۲
یزدگرد سوم ( واپسین )
تاریخچه
- تأسیس
۲۲۲
- اشغال ایران به دست
عربها
۲۵۱ میلادی
جمعیت
- حدود ۲۲۱
۳۱٬۰۷۷٬۷۷۷
قلعه نظامی رودخان، مستحکم ترین قلعه ایران واقع در استان گیلان منصوب به ساسانیان
کاخ ساسانی در سروستان
شاهنشاهی ساسانی و یا ساسانیان نام دودمانی ایرانی است که از سال ۲۲۲ تا ۲۵۱ میلادی ) ۲۲۰ سال( بر ایران
فرمانروایی کردند؛ بنیان این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر (یا ارتخشتره؛ از ارت : مقدس، و خشتره : شهریار )[۲] بنا کرد.
دودمان ساسانی آخرین دودمان پیش از دوره اسلامی در ایران بودند. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از استان پارس
بود، [۳] بر پهنه بزرگی از آسیای باختری چیرگی یافته، گستره فرمانروایی خود؛ کشور ایران )به پهلوی کتیبهای
) را برای نخستین بار پس از هخامنشیان، یکپارچه ساخته و زیر فرمان تنها یک دولت شاهنشاهی
آوردند .[۲] پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود .
جامعه ساسانی به گونه طبقاتی اداره میشد. جامعه به چهار طبقه موبدان - جنگاوران - دبیران و پیشه وران تقسیم میشد .[۵] دین رسمی نیز زرتشتی بود و اوستا و زند منابع اصلی حقوقی و دینی حکومت ساسانی محسوب میشدند .[۲]
محتویات
۱ پیشینه
۲ تاریخچه
o ۲.۱ شکلگیری و تاریخ دوره آغازین (۳۱۷-۲۷۵)
o ۲.۲ نخستین دوره شکوفایی (۳۰۳-۳۷۳)
o ۲.۳ دوره میانی (۲۳۴-۳۰۳)
o ۲.۲ دومین دوره شکوفایی (۲۲۲-۲۳۴)
o ۲.۵ زوال و فروپاشی (۲۵۱-۲۲۲)
o ۲.۲ نوادگان
۳ ساسانیان و رقیبانشان
۲ دولت ساسانی
۵ آیینهای درباری
۲ سپاه
۰ جامعه ساسانی
۴ هنر ساسانی
۳ رویه حقوقی
۱۷ کشاورزی
۱۱ ساسانیان در تاریخ کلاسیک ایران و منابع بومی
o ۱۱.۱ ساسانیان در شاهنامه
۱۱.۱.۱ پادشاهان ساسانی
۱۱.۱.۱.۱ شاپور یکم ) ۲۲۷ تا ۲۰۲ میلادی(
۱۱.۱.۱.۱.۱ نخستین جنگ شاپور با رومیان )از ۲۲۱ تا ۲۲۲ میلادی(
۱۱.۱.۱.۱.۲ دومین جنگ شاپور با رومیان )از ۲۲۲ تا ۲۰۲ میلادی(
۱۱.۱.۱.۲ شاپور دوم )از ۳۱۱ تا ۳۰۳ میلادی(
۱۱.۱.۱.۲.۱ شرح صلحنامهٔ ایران و روم در عهد شاپور دوم ) ۳۵۲
میلادی(
۱۱.۱.۱.۳ اردشیر دوّم ) ۳۰۳ تا ۳۴۲ میلادی(
۱۲ دانشگاه گندی شاپور
۱۳ ادیان در دوران ساسانیان
o ۱۳.۱ آیین مانی
o ۱۳.۲ آیین مزدک
o ۱۳.۳ زروانیان
o ۱۳.۲ آیین عیسی
o ۱۳.۵ آیین بودا
۱۲ ادبیات ساسانی
۱۵ سکههای ساسانی
۱۲ شجرهنامه و گاهشمار شاهنشاهان
۱۰ نگارخانه
۱۴ پیوند به بیرون
۱۳ پانویس
۲۷ جستارهای وابسته
۲۱ منابع
پیشینه
نوشتار)های( وابسته : گاهشمار ساسانیان
از » ساسانیان « نام «ساسان » گرفته شده، که اردشیر از نوادگان اوست و داریوش سوم هخامنشی (دارایِ دارایان ) را از
نیاکان او دانستهاند .[۲] نخست کارنامه اردشیر بابکان [۰] به این نسبت گواهی داده و بازهم به نوشته شاهنامه، ساسان پدر
اردشیر، از موبدان پارسی بود که ریاست معبد آناهیتای شهر استخر پارس را بر عهده داشت. از بازماندگان دارا که در
فارس میزیست .[۴] اردشیر در دستگاه بابک که موبد آتشکده آناهیتا، همچنین شهردار و مرزبان پارس بود، پرورش
یافت، [۳] ولی درباره نسبت او با بابک اختلاف وجود دارد .[۳] او به گواهی بسیاری از تاریخی نویسان، مردی نیرومند و
دلیر بود که سرانجام بر اردوان پنجم اشکانی در دشت هرمزگان پیروز شده و تسخیر سرزمینی که خود به آن ایران
میگفت را آغاز کرد .[۳]
کاخ اردشیر بابکان در فیروزآباد فارس
در آغاز قرن سوم ساسانی تسلط خاندان اشکانی بر نواحی پارس کاهش یافته بود و هر شهر قابل اعتنایی برای خود شاه
مستقلی داشت. مهمترین شهر پارس در این زمان شهر استخر بود و ساسان که از دودمان نجبا بود ریاست معبد اناهیتای
شهر را بر عهده داشت. پس از وی پسرش بابک جانشینش شد. بابک از طریق روابط خوبی که با خاندان حاکم بر استخر
یعنی بازرنگیها داشت پسرش اردشیر را به مقام ارگبدی دارابگرد رساند. اندکی بعد اردشیر برخی از حاکمان محلی پارس
را مغلوب کرد و مقام آنها را بدست اورد سپس بر گوچهر شورید و وی را مغلوب کرده و خود حاکم شهر شد. اردشیر قصد
داشت تمام ایالت پارس را بدست آورد اما پدرش سعی داشت این کار با رضایت شاه اشکانی باشد. شاه اشکانی - اردوان
پنجم - وی و پسرش را به عنوان یاغی یاد کرد و از تایید حکومت پارس برای شاپور برادر اردشیر خود داری کرد. مدتی
بعد بابک در گذشت و شاپور جانشینش شد. بین اردشیر و شاپور در گیری ایجاد شد که به با مرگ ناگهانی شاپور به نفع
اردشیر به پایان آمد. اردشیر برادران باقیمانده اش را کشت و ایالت کرمان را نیز تسخیر کرد. در نهایت اردوان پنجم به
حاکم اهواز دستور داد تا اردشیر را سرکوب کند اما اردشیر اصفهان را تسخیر کرده و سپس به جنگ حاکم اهواز شتافت.
حاکم اهواز مغلوب شد و اردوان پنجم خود به نبرد با وی برخاست . در واپسین جنگ در جلگه هرمزدگان اردوان از
اردشیر شکست خورده و کشته شد . اردشیر به دختر اردشیر یا برادر زاده اش ازدواج کرد و در سال ۲۲۲ میلادی تاج
گذاری نمود .[۱۷]
سنگنگاره اهورامزدا و اردشیربابکان که یکی از زیباترین و سالمترین نقوش بازمانده از دوره ساسانی است، در گوشهٔ
شرقی محوطه نقش رستم، بر سینهٔ صخرهای تراشیده شده است .
ساسانیان رفتهرفته توانمندتر شده، هویت فرهنگی، نظامی و مذهبی ایرانشهر را نزدیک به چهارصد سال گسترش داده و
مرزها را تا سالهای پایانی برپاییشان، به گستره امپراتوری هخامنشی نزدیکتر کردند، هرچند که با گذشت زمان، دستگاه
مذهبی در کار کشورداری و دربار نفوذ بسیار نمود و نبردهای چندین ساله با رومیان نیز، کشور را فرسودند. پرده پایانی
شاهنشاهیِ ایرانشهرِ ساسانی، در پایان دوره خسرو پرویز )به پهلوی : ابرویز ) با پیروزی سپاه ایران در نبرد اورشلیم ( در
شاهنامه: گنگ دژ هودخ [۱۱]) فرو افتاد. پیروزی در این نبرد ۲۱ روزه به فرماندهی شهربراز سردار خسرو، و با یاری
جنگافزارهای سنگین و دژکوب و منجنیق، [۱۲] همراه شد با فرستادن چلیپای ترسایان )صلیب اصلی مسیح( [۱۳] از اورشلیم
به پایتخت ایران .[۱۲] اما این رویداد خشم رومیان مسیحی را به دلیل بیاحترامی به چلیپای مسیح برانگیخت؛ نبردهایی به
شکست و پَس نشینی سپاه ایران انجامید و سرانجام خسروپرویز، شاه نیرومند و با ارادهای که با وجود اشتباهها و معایبش،
در دوران پادشاهی خود جلوی زیادهخواهی بزرگان را گرفته بود، [۱۲] با خشم بزرگان بخاطر شکستها، به ظاهر با نیرنگ
و دسیسه از سوی برخی سپاهیان، و با همکاری پسرش شیرویه (قباد دوم ) کشته شد .[۱۲]
با مرگ خسرو، و در پی آن مرگ گمانبرانگیز قباد )که بسیاری از برادران خود را کشت(، در زمانی کمتر از شش ماه،
چرخهای مرگبار از کینهتوزی، جاه طلبی و خونخواهی آغاز شد و به فروپاشی دستگاه ساسانی انجامید. بسیاری از بزرگان
و ارتشیان کشته شدند تا آنجا که در نبود مردان خاندان شاهی، پوران دختر خسرو پرویز و پس از او، آزرمیدخت، خواهر
پوراندخت را به شاهی برگزیدند .[۱۲] با گزینشهای پیدرپی و برگزیدن بیش از ده شاهنشاه در مدت چهار سال، [۱۲] یزدگرد
سوم از سوی بزرگان استخر برگزیده شد ولی چون نسبتی نزدیک با شاه نداشت [۱۵][۱۲] محبوبیتی نیافت. سرانجام لشکر
خلیفه عمرابن الخطاب آگاه از ناتوانی مرزبانان، رفته رفته به کشور نفوذ کرد .[۱۵] بازمانده سپاه ایران در نبرد جسر ( یا
نبرد پل ) پیروز شده، ولی دو نبرد سرنوشت سازِ قادسیه و جنگ نهاوند با پیروزی اعراب پایان یافتند و پس از سقوط نهاوند
ایران دیگر نتوانست یکپارچگی خود را بار دیگر بدست آورد و همهٔ شهرهای ایران یکی پس از دیگری بهدست اعراب
افتاد . پایتخت ایران، شهر تیسفون )به عربی مدائن ) در ۲۳۰ میلادی به دست اعراب افتاد، یزدگرد سوم با سرنوشتی ناآشكار
گریخت و اثری از او نماند؛ به گمان برخی از تاریخ نگاران، آسیابانی از مرو او را بهخاطر جامه زربافتش کشت. با مرگ
یزدگرد به سال ۲۵۱ میلادی، شاهنشاهی ساسانی پایان یافت، هرچند که بازماندگان خاندان شاهی در ایران، یا گریختگان به
چین، از جمله پیروز پسر یزدگرد؛ برای استقلال دوباره ایرانشهر از خلافت عمر بسیار کوشیدند .
قلعه دختر - ساخته شده به دست اردشیر بابکان بنیانگذار امپراطوری ساسانیان - فیروزآباد فارس
این باور و این دید ایرانشهری یا منش ایرانشهری یا ایرانی از دوره ساسانی سرچشمه گرفتهاست... ساسانیان اولین سلسلهای
در ایران هستند که ایده ایرانشهر را به عنوان یک ایده سیاسی و هویت فرهنگی ایرانیان برپا میکنند. مهمترین میراث
ساسانیان این است که ما اکنون ۱۴۷۷ سال است با این ایده زندگی میکنیم. ما پیدایش این ایده را مدیون ساسانیان هستیم .[۱۲]
تاریخچه
شکلگیری و تاریخ دوره آغازین ( ۰۶۰-۲۰۵)
روایتهای متناقضی از سقوط امپراتوری اشکانی و در پی آن خیزش شاهنشاهی ساسانی وجود دارد، جزئیات این دوره در
هالهای از ابهام قرار دارد . شاهنشاهی ساسانی توسط اردشیر اول )اردشیر بابکان( در شهر استخر بنیان نهاده شد .
میگفتند. با این حال، در سال ۲۷۷ ، او موفق به سرنگون کردن » خیر « پاپک در آغاز حکمران ناحیهای بود که به آن
Gochihr شد و خودش را حکمران جدید Bazrangids خواند. مادر او Rodhagh ، دختر حکمران ایالتی پارس بود.
پاپک و بزرگترین پسرش شاپور، موفق شدند تا قدرت خود را به سرتاسر پارس گسترش دهند. به خاطر طبیعت گیجکننده
منابع، رویدادهای بعدی ناواضح و گنگ است. با این وجود، با اطمینان میتوان گفت که پس از مرگ پاپک، اردشیر که در
آن هنگام حکمران دارابگرب بود، در نزاعی برای به قدرت رسیدن، وارد جنگی با برادر بزرگترش شاپور شد. منابع
نشان میدهند که شاپور، که برای ملاقات کردن با برادرش رفته بود، بر اثر فروپاشی سقف بر سرش کشته شد. در سال
۲۷۴ ، اردشیر با خاموش کردن شورشهایی از طرف دیگر برادرهایش که اعدام شدند، خود را حکمران تمام پارس خواند .
وقتی که اردشیر خود را شاهنشاه خواند، پایتخت خود را به بخشهای جنوبی پارس منتقل کرد و شهر اردشیرخوره )سابقا گور، امروزه در فیروزآباد( را برپا کرد. این شهر که کوههای بلند از آن نگهداری میکرند و به آسانی از طریق گردنههای
باریک قابل دفاع بود، تبدیل به مرکز قدرتگیری بیشتر اردشیر شد. این شهر توسط یک دیوار دایرهایشکل بلند احاطه شده
بود که احتمال از روی دیوار مشاهبی در دارابگرد نمونهبرداری شده بود و بر بخش شمالی آن یک کاخ بزرگ قرار داشت
که بقایای آن هنوز هم پابرجاست. اردشیر پس از اینکه قدرت خود را در پارس پابرجا کرد، به سرعت قلمرو خود را
گسترش داد، با شاهان محلی پارس سوگند وفاداری خورد و استانهای مجاز خود از جمله کرمان، اصفهان، Susiana و
Mesene را تحت کنترل خود درآورد. توجه اردوان پنجم، شاهنشاه اشکانی، خیلی زود معطوف به قدرتگیری اردشیر
شد. او در ابتدا در سال ۲۲۲ به حکمران خوزستان دستور داده بود تا وارد جنگی بر علیه اردشیر شود، اما اردشیر در این
جنگ پیروز شد. اردوان پنجم در دومین تلاش برای شکست دادن اردشیر، او را در جنگی در هرمزگان ملاقات کرد، که
اردوان پنجم در این جنگ کشته شد. پس از کشته شدن شاهنشاه اشکانی، اردشیر به استانهای غربی حکومت حال-
سرنگونشدهٔ اشکانی هجوم برد و آنها را تصاحب کرد .
در آن هنگام دودمان اشکانی بین طرفدارن اردوان پنجم و بلاش ششم تقسیم شده بود، که احتمالً اردشیر را قادر ساخت تا
اقتدار خود در جنوب را با کمترین مداخله یا اصلاً بدون مداخله اشکانیان، یکپارچه و مستحکم کند .
جغرافیای استان فارس که از دیگر بخشهای ایران جدا بود، به اردشیر یاری رساند. اردشیر که در سال ۲۲۲ میلادی در
را برای خود برگزید )کتیبهها از » شاه شاهان « تیسپون به عنوان یگانه حکمران فارس تاجگذاری کرد، عنوان شاهنشاه یا
آذر-آناهید به عنوان Banebshenan banebshen یا شهبانوی شهبانوها( ذکر به میان میآورند، اما پیوند او با اردشیر
ثابت نشده است(، به امپراتوری اشکانی که ۲۷۷ ساله بود پایان داد و چهار قرن پادشاهی ساسانیان بر ایران آغاز گشت .
در چند سال بعدی، شورشیان محلی گرداگرد امپراتوری سربرآوردند. با این وجود، اردشیر بابکان امپراتوری نوین خد را
بیش از پیش به سمت شرق و شمال غربی گسترش داد، استانهای سیستان، گرگان، خراسان، Margiana ( واقع در
ترکمنستان امروزی(، بلخ و Chorasmia را به تصاحب خود درآورد. او همچنین بحرین و موصل را هم به قلمرو ساسانی
ضمیمه کرد. بعدها در سنگنبشتههای ساسانی ادعا شدهاست که شاهان کوشانی، تورانی و مکرانی سلطهپذیر اردشیر
شدهاند، هرچند که بر طبق شواهد سکهشناسی، به احتمال زیاد آنها سلطهپذیر فرزند اردشیر، شاپور اول، پادشاه آینده شدهاند .
از سوی غرب، یورشهایی بر علیه Hatra ، ارمنستان، Adiabene ، با موفقیت کمتری روبرو بود. در سال ۲۳۷ ، او تا
ژرفای قلمروهای روم نیز پیش رفت که این حمله دو سال بعد در طی یک ضدحمله از طرف رومیان بدون داشتن نتیجه
قطعی پایان یافت، هرچند که امپراتور روم، Alexander Severus ، در روم پیروزی خود را جشن گرفت .
پسر اردشیر بابکان، شاپور اول، گسترشدادن شاهنشاهی ساسانیان را ادامه داد، باختریه را تصاحب کرد و بخش غربی
امپراتوری کوشان را هم به تصاحب خود درآورد، همچنین چندین لشگرکشی بر علیه امپراتوری روم را هم ترتیب داد .
شاپور نخست در حمله به روم، Carrhae و Nisibis را تصاحب کرد، اما در سال ۲۲۳ ، سردار رومی Timesitheus ،
ایرانیها را در Rhesaina شکست داد و سرزمینهای از دست رفته را پس گرفت. پیشرویهای متعاقب امپراتور
Gordian III ( ۲۲۲-۲۳۴) Euphrates در پایین Euphrates در Meshike شکست خورد (۲۲۲) ، که منجر به قتل
رسیدن گوردیان توسط نیروهای خودش شد و شاپور را قادر ساخت تا یک صلحنامه بسیار مقرونبهصرفتر را با امپراتور
تازه، فیلیپ عرب منعقد کند، که به سبب آن او 055,555 دیناری غرامت دریافت کرد و خراجی هم به صورت سالنه بر
دوش رومیها گذاشت .
شاپور خیلی زود جنگ را از سر گرفت، رومیها را در Barbalissos شکست داد (۲۵۳) و سپس احتمالً انطاکیه را
گرفت و تاراج کرد. نتیجه ضدحملههای رومیها تحت امپراتوری والرین با مصیبت و فاجعه همراه بود که ارتش روم در
ادسا محاصره و درهم شکسته شد و والرین توسط شاپور به اسارت گرفته شد و تا پایان عمرش زندانی شاپور باقی ماند.
شاپور پیروزی خود را با کندهکاری کردن یک نقش برجسته شکوهمند در نقش رستم و بیشاپور جشن گرفت و همچنین در
،) نزدیکی تخت جمشید هم یک سنگنبشته یادبود حکاکی کرد. او از موفقیت خود برای پیشروی در آناتولی بهره برد) ۲۲۷
اما پس از شکست خوردن از رومیها و همپیمانانشان، با آشفتگی عقبنشینی کرد و حرمسرای خود و تمامی قلمروهای
رومی که اشغال کرده بود را از دست داد .
شاپور برنامههای آبادانی پرشماری داشت. او دستور به ساخت نخستین پل سدی در ایران را داد و شهرهای بسیاری را هم
بنیان نهاد، که برخی از توسط مهاجرینی از قلمروهای رومیها اسکان داده شدند که از جمله این مهاجرین، مسیحیانی بودند
که میتوانستند تحت لوای شاهنشاهی ساسانی، آزادانه دین خورد را پرستش کنند [نیازمند منبع ]. دو شهر، بیشاپور و نیشاپور از
روی او نامگذاری شدهاند. او خصوص ا مانویگری را مورد لطف خود قرار داد و از مانی )که یکی از کتابهایش،
شاپورگان را به او هدیه کرده( محافظت کرد و بسیاری از مبلغین مانویگری را به خارج از مرزهای ایران فرستاد [ نیازمند
منبع ]. او همچنین با یک خاخام بابلی به نام ساموئل دوستی برقرار کرد.این دوستی برای جامعه یهودیان پرسود بود و به آنها
مهلتی داد که وضع قوانین طاقتفرسا علیه آنها را به تعویق انداخت [نیازمند منبع ]. شاهان بعدی سیاست تحمل دینی شاپور را
لغو کردند. بهرام اول تحت فشار مغهای زرتشتی و تأثیرگذاریهای موبدموبدان، کرتیر، مانی را کشت و هواخواهان او را
مورد آزار و اذیت قرار داد بهرام دوم، همانند پدرش، تحت تأثیر خواستههای موبدان زرتشتی بود. در حیت پادشاهی او،
پایتخت ساسانیان، تیسپون، مورد چپاول رومیها، تحت امپراتوری Carus قرار گرفت و بخشهای عمدهٔ از ارمنستان، پس
از نیمقرن استیلای ایرانیان بر آن، به Diocletian واگذار شد .
نرسه، جانشین بهرام سوم )که مدت کوتاهی در سال ۲۳۳ فرمان راند(، جنگ دیگری را علیه رومیها به راه انداخت. پس
از موفقیتهای اولیه علیه امپراتور Galerius در Euphrates در سال ۲۳۲ ، نرسه محتمل شکست بزرگی شد . Galerius نیروهای خود را احتمالً در بهار ۲۳۴ ، با دستهای جمعآوریشده از زمینهای اجارهای دانوبی امپراتوری،
تقویت کرد. نرسه از ارمنستان و میانرودان آن طرفتر نرفت، که به Galerius اجازه داد تا در ۲۳۴ تعرضی را در
شمال میانرودان از طریق ارمنستان انجام دهد. نرسه به ارمنستان عقبنشینی کرد تا با نیروهای Galerius بجنگد، که
عواملی به ضرر او بود، زمینهای پر از پستی و بلندی ارمنستان به نفع پیادهنظام روم بود، اما نه به نفع سوارهنظام
ساسانی. کمکهای محلی به Galerius او را قادر ساختند تا بتواند نیروهای ایرانی را غافلگیر کند و در دو نبرد پیاپی،
Galerius بر نرسه پیروز شد .
در حین دومین جنگ، نیروهای رومی کمپ نرسه، خزانه او، حرمسرای او و همسرش را محاصره کردند . Galerius به
سمت Media و Adiabene پیشروی کرد و پیروزیهای پیاپیای بهدست آورد، که مهمترین آنها در نزدیکی Erzurum
بود، قبل از اول اکتبر ۲۳۴ امنیت را در Nisibis برقرار کرد. از Tigris به طرف پیین رفت، تیسپون را گرفت .
نرسه قبلاً یک سفیر برای Galerius فرستاده بود تا درخواست کند فرزندان و همسرانش برگردند. گفتگو برای صلح در
بهار ۲۳۳ آغاز شد، که هم Diocletian و هم Galerius عهدهدار آن شدند .
شرایط صلح سنگین بودند: ایران قلمروهایی به روم تسلیم میکرد، به طوری که Tigris مرز بین دو امپراتوری میشد.
مفاد دیگری هم نوشته شده بود مبنی بر اینکه ارمنستان به روم برگردد و دژ Ziatha هم مرز آن باشد. ایبری قفقاز تحت
یک گماشتهٔ رومی، به روم وفادار بماند، Nisibis که حال تحت فرمان روم بود، تبدیل به تنها آبگذر برای تجارت بین
ایران و روم شود، و روم که کنترل پنج ساتراپی بین Tigris و ارمنستان را به دست میگرفت : Ingilene, Sophanene (Sophene), Arzanene (Aghdznik), Corduene, and Zabdicene ( در نزدیکی ترکیه امروزی(. ساسانیها پنج
استان غربی Tigris را واگذار کردند و موافقت کردند که در امورات ارمنستان و گرجستان مداخله نکنند. در پیامد این
شکست، نرسه تخت را تسلیم کرد و یک سال بعد از دنیا رفت و تخت ساسانی را برای پسرش، هرمز دوم بر جای گذاشت.
آشوب در سرتاسر کشور برپا گشت، و در هنگامی که هرمز شورشهایی را در سیستان و کوشان سرکوب میکرد، او در
کنترل اشرافزادگان ناتوان بو و در نهایت در سال ۳۷۳ توسط Bedouins در یک مسافرت شکارچیگری به قتل رسید .
نخستین دوره شکوفایی ( ۰۷۳-۰۰۳)
پس از مرگ هرمز، عربها از سوی شمال آغاز به ویرانگری و به تاراج بردن شهرهای شرقی امپراتوری کردند، حتی به
استان فارس هم حمله کردند که زادگاه شاهان ساسانی بود. در همین اوقات، اشرافیان ایرانی فرزند ارشد هرمز دوم را
کشتند، دومین فرزند او را کور کردند و سومین را به زندان افکندند )که بعدها به قلمرو رومیها پناهنده شد(. تخت پادشاهی
مادر خود » در رحم « برای شاپور دوم رزرو شد. شاپور دوم فرزند هنوز-زاده ۷نشدهٔ یکی از زنهای هرمز دوم بود که
تاجگذاری کرد: تاج پادشاهی بر روی شکم مادرش گذارده شد. در حین جوانی او، مادرش و اشرافزادگان کشور را اداره
میکردند. پیرو پا به سن گذاشتن شاپور دوم، او قدرت را به طور ظاهری در دست گرفت و خیلی زود ثابت کرد که یک
حاکم فعال و کارا است .
شاپور دوم در ابتدا ارتش کوچک اما منظم و کارآزمودهٔ خود را به طرف جنوب برای مبارزه با اعراب برد، که آنها را
شکست داد، امنیت را در نواحی جنوبی امپراتوری برقرار کرد. او سپس شروع به اولین لشگرکشی خود بر علیه روم در
غرب کرد، که در آنجا نیروهای ایرانی یک سری جنگها را بردند، اما در تصاحب قلمرو ناتوان بودند، چرا که
محاصرههای مکرر شهر حساس و مرزی Nisibis با شکست مواجه میشد و روم در بازپسگیری شهرهای Singara و
Amida که به دست ایرانیها افتاده بودند هم موفق بود .
این لشگرکشیها با حملات ناگهانی قبایل بیابانگرد در مرزهای شرقی امپراتوری متوقف شدند، که Transoxiana را
تهدید میکرد، ناحیهای بسیار حیاتی از نظر استراتژیکی برای کنترل کردن جاده سیلک. از این رو شاپور در شرق به
طرف Transoxiana رفت تا با قبایل بیابانگرد شرقی روبرو شود، که فرماندهان محلی او اجازه یافتند تا یورشهای
گرفتارکنندهای را بر رومیها وارد کنند. او قبایل آسیای مرکزی را در هم شکست، و آن ناحیه را به عنوان یک استان جدید
به کشور ضمیمه کرد. او سپس سرزمینی را تصاحب کرد که امروزه به نام افغانستان شناخته میشود .
به دنبال این پیروزی، گسترش فرهنگی هم نائل شد و هنر ساسانی در ترکستان نفوذ کرد، تا به چین هم رسید. شاپور در
کنار پادشاه بیابانگردها، Grumbates ، شروع ه دومین لشگرکشی خود بر ضد رومیها در ۳۵۳ کرد و خیای زود موفق
شد Singara و Amida را دوباره تصاحب کند. امپراتور روم Julian ، در پاسخ، تا عمق قلمروهای ایران پیش رفت و
نیروهای شاپور را در تیسفون شکست داد. با این حال او در گرفتن پایتخت ایران ناتوان بود، و وقتی که سعی میکرد تا به
قلمروهای روم عقبنشینی کند، به قتل رسید. جانشین او Jovian ، در ساخل کنار Tigris به دام افتاد، و مجبور شد تمام
استانهایی که ایرانیها در ۲۳۴ به روم واگذار کرده بودند را پس دهد، همینطور Nisibis و Singara هم به ایران واگذار
کرد، تا در مقابل بتواند ارتشش را از ایران بیرون ببرد .
شاپور دوم یم سیاست دینی بیرحمانه را پی گرفت. در طی دوران پادشاهی او، جمعآوری اوستا، متون مقدس زرتشتی، به
اتمام رسید، مرتدها و از دین برگشتهها مجازات شدند و مسیحیان هم مورد آزاد و اذیت قرار گرفتند. آزار و اذیت مسیحیان
واکنشی بود به مسیحیسازی امپراتور روم توسط کنستانتین بزرگ . شاپور دوم، همانند شاپور اول، با یهودیها با دوستی
رفتار کرد، که در دوره او در آزادی نسبی زندگی میکردند و از امتیازات فراوانی هم برخوردار بودند (Raba را هم
ببینید ). در هنگام مرگ شاپور، امپراتوری ایران از همیشه قویتر بود، با دشمنان شرقی در صلح و آرامش بود و ارمنستان
هم تحت کنترل ایران قرار داشت .
دوره میانی ( ۲۳۴-۰۷۳)
از مرگ شاپور دوم تا تاجگذاری نخستین قباد اول، یک دوره عمدتا همراه با صلح و آرامش بین ایران و روم برقرار بود
)که در این هنگام به دن بخش روم شرقی و امپراتوری بیزانس تقسیم شده بود(. تنها دو جنگ کوچک بین آنها در گرفت که
اولی طی سالهای ۲۲۱ تا ۲۲۲ و دومی هم در سال ۲۲۷ بود. در تمام این دوره، سیاست دینی ساسانیان از یک پادشاه به
پادشاه دیگر به طور قابل توجهی تغییر میکرد. باوجود یک سری حاکمان ضعیف، سیستم اداری که در دوران شاپور دوم
مقرر شده بود، پابرجا باقی ماند و امپراتوری به شکل رضایتبخشی عمل میکرد .
- پس از اینکه شاپور دوم در سال ۳۰۳ از دنیا رفت، او یک امپراتوری قدرمتند را برای نابرادری خود اردشیر دوم ) ۳۰۳
۳۴۴ ( برجا گذاشت، که هیچکدام از آنها استعداد نیای - ۳۴۳ پسر بهران کوشانی( و همینطور پسر خود شاپور سوم ) ۳۴۳
خود را نشان ندادند. اردشیر دو که به عنوان نابرادری پادشاه رشد کرده بود، نتوانست جانشین برادر خود شود و شاپور سوم
۳۳۳ ( هرچند که مثل پدرش ناتوان نبود، هنوز - که یک شخصیت اندوهگین بود تا بتواند به چیزی برسد. بهرام چهارم ) ۳۴۴
در بدست آوردن یک افتخار بزرگ برای امپراتوری ناتوان بود. در طی این دوره، ارمنستان طی یک موافقتنامهای بین
ایران و روم تقسیم شد . ساسانیها حکمرانی خود بر ارمنستان بزرگ را بازیافتند و امپراتوری بیزانس یک بخش کوچک
از ارمنستان غربی را در دست داشت .
۲۲۱ (، پسر بهرام چهارم، اغلب با کنستانتین اول، امپراتور روم مقایسه میشود. همانند او، هم به - یزدگرد اول ) ۳۳۳
صورت فیزیکی و هم از نظر دیپلماسی قدرتمند بود. یزدگر اول همانند همتای رومی خود، فرصتطلب بود. او مانند
کنستانتین بزرگ، سیاست مصالحه دینی را در پیش گرفت آزادی برای رشد اقلیتهای مذهبی را فراهم کرد. آزار و اذیت
مسیحیان را متوقف کرد و حتی اشراف و موبدان که به آزار آنها میپرداختند را مجازات کرد. پادشاهی او یک دوره نسبتا صلحآمیز بود. او صلحی پابرجا با رومیها برقرار کرد و حتی Theodosius II ( ۲۵۷-۲۷۴) را هم به عنوان مباشر خود
قبول کرد. او همچنین با یک شاهزاده یهودی ازدواج کرد که برای او پسری به نام نرسی به دنیا آورد .
۲۳۴ ( بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از - جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم ) ۲۲۱
افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرام
پنجم، که عمدتا با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول )یا ترور او(، به رغم مخالفتهای
اشراف و با کمک al-Mundhir، سلطان اعرابی al-Hirah تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجم
Soshandukht بود، دختر Exilarch یهودی. در ۲۲۰ ، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها را
درهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکهای بخارا )در
ازبکستان امروزی( نقش بسته بود. بهرام پنجم پشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی از
استانهای ایران تبدیل کرد .
بهرام پنجم در سنت و فرهنگ ایرانی یک سوگلی تمامعیار است، که داستانهای زیادی از دلوری و زیبایی او روایت
میشود، از پیروزیهای او بر رومیها، مردمان ترک، هندیها و آفریقاییها و ماجراهایی او در شکار و عشق. او همچنین
بهرام گور هم خوانده میشود. واژه گور به معنای گور خر است که به دلیل علاقه او به شکار و به خصوص به شکار گور
خر بر او نهاده شده است. او نماد شاهی در اوج دوران شکوفایی است. او تاج شاهی رادر رقابت با برادرش تصاحب کرد و
با دشمنان خارجی هم مبارزه کرد، اما عمدتا خودش را با شکار و عشقبازی با همسران مشهورش سرگرم نگه میداشت. او
رونق و رفاه شاهانه را مجسم کرد. در این دوران، بهترین آثار از ادبیات ساسانی نوشته شدند، قطعات سرشناسی از موسیقی
ساسانی تنظیم و ساخته شدند و ورزشهای همانند چوگان تبدیل به سرگرمی شاهانه شدند، سنتی که تا به امروز هم در
بسیاری از نظامهای پادشاهی حفظ شده است .
۲۵۰ ( پسر بهرام گور، تنها یک پادشاه متعادل بود، اما برخلاف یزدگرد اول، یک سیاست ظالمانه در - یزدگرد دوم ) ۲۳۴
برابر اقلیتهای مذهبی در پیش گرفت، خصوصا برای مسیحیان .
در ابتدای سلطنت او، یزدگرد دوم ارتشی متشکل از ملیتهای گوناگون را جمعآوری کرد، که شمامل متحدان هندی هم
میشود، و در سال ۲۲۱ به امپراتوری روم شرقی حمله کرد، اما خیلی زود پس از یک جنگ کوتاه، مجدداً صلح و آرامش
برقرار شد. او سپس در سال ۲۲۳ نیروهای خود را در نیشاپور جمع کرد و یک لشگرکشی طولنی بر علیه Kidarites را
ترتیب داد. در نهایت، پس از تعدادی جنگ، او Kidarites را شکست داد و در سال ۲۵۷ آنها را به آنسوی رود آمودریا
راند .
در طی لشگرکشی یزدگرد دوم به غرب، به مسیحیانی که در لشکرش بودند مشکوک شد و آنها را از حکومت و ارتش
اخراج کرد. او سپس مسیحیان را مورد آزار و اذیت قرار داد و تا حد کمتری هم همین کار را در مقابل یهودیان انجام داد .
به منظور دوباره زرتشتیسازی ارمنستان، او شورشی از طرف مسیحیان ارمنستان در ۲۵۱ در نبردی به نام Battle of Vartanantz را سرکوب کرد. با این حال، ارمنیها، عمدتا مسیحی باقی ماندند. در سالهای بعدی سلطنت او، او مجدد اً با
Kidarites وارد نزاع شد تا اینکه در سال ۲۵۰ از دنیا رفت. هرمز سوم ( ۲۵۳-۲۵۰) فرزند جوانتر یزدگرد دوم، به
تخت شاهنشاهی نشست. در طی دوران کوتاه شاهی او، او مرتباً با برادر بزرگتر خود پیروز اول جنگید، که پیروز ار
حمایت اشرافزادگان هم برخوردار بود، و همینطور در باختر هم با هپتالیان جنگید. او در سال ۲۵۳ توسط برادرش پیروز
کشته شد .
در ابتدای قرن پنجم، هپتالیان )هونهای سفید(، به همراه دیگر گروههای بیابانگرد به ایران حمله کردند. در ابتدا، بهرام
پنجم و بزدگرد بوم شکستهای قاطعانهای بر آنها وارد کردند و آنها را به سوی شرق راندند . هونها در انتهای قرن پنجام
۲۴۲ ( را در سال ۲۴۳ شکست دادند. به دنبال این پیروزی، هونها به مدت دو سال به بخشهای - برگشتند و پیروز ) ۲۵۰
شرقی ایران حمله میکردند و آنجا را مورد تاخت و تاز و تاراج قرار میدادند. آنها تا چند سال پس از آن، خراجهای
سنگینی دریافت میکردند .
این حملات بیثباتی و هرج و مرج را برای شاهنشاهی به دنبال داشت. پیروز اول مجددا سعی کرد تا هپتالیان را بیرون
براند، اما در راه هرات، او و ارتشش توسط هونها در صحرا به دام افتادند. پیروز اول کشته شد و ارتش او معدوم شد. پس
از این پیروزی، هپتالیان تا شهر هرات پیش رفتند، و امپراتوری را در هرج و مرج و بینظمی قرار دادند. در نهایت، یک
اشرافزادی ایرانی از خاندان کهن کارن، به نام زرمهر )یا سوخرا( تا حدودی نظم را برقرار کرد. او بلاش، یکی از
برادران پیروز اول را شوراند تا به تخت پادشاهی بنشیند، هرچند که تهدید هونها تا زمان سلطنت خسرو اول هم پابرجا
ماند. بلاش ( ۲۴۴-۲۴۲) یک پادشاه ملایم و گشادهدست بود، او به مسیحیات امتیازاتی داد؛ با این حال، او کاری برای
مقابله با دشمنان امپراتوری انجام نداد، خصوصا در قبال هونهای سفید. بلاش، پس از چهار سال سلطنت، کور و معزول
شد )گفته میشود بزرگان کشور این کار را با او کردند(، و برادرزاده او قباد اول بر تخت نشست .
۵۳۱ ( پادشاهی نیرومند و اصلاحگر بود. قباد اول از فرقهای که توسط مزدک، فرزند بامداد بنیان نهاده شده - قباد اول ) ۲۴۴
بود حمایت کرد. مزدک خواستار آن بود که ثروتمند باید ثروت و ههسران خود را با فقرا تقسیم کند . نیت قباد ظاهراً این بود
که با اتخاذ کردن آموزههای مزدک، نفوذ و تأثیر بزرگان و آریستوکراسی رو به رشد را در هم بشکند. این اصلاحات باعث
در » قلعه فراموشی « شد تا او مخلوع و در Susa به زندان افکنده شود، و برادر کوچکتر او جاماسپ )زاماسپ( در سال
۲۳۲ به قدرت رسید. قباد اول، با این حال، در سال ۲۳۴ گریخت و پادشاه هونهای سفید به او پناه داد .
۲۳۴ ( پیرو برکناری قباد اول توسط اشراف، به تخت شاهنشاهی ساسانی نشست. جاماسپ شاهی خوب و - جاماسپ ) ۲۳۲
مهربان بود، او مالیاتها را به منظور کمکحال کشاورزان و فقرا کاهش داد. او همچنین به دین زرتشتی اصلی وفادار بود،
همان چیزی که قباد اول با تغییر جهت و سرپیچی از آن باعث شده بود تخت و آزادی خود را در ازای آن از دست بدهد.
پادشاهی او خیلی زود به اتمام رسید؛ قباد اول، به عنوان رهبر ارتش بزرگی که پادشاه هپتالیان به او داده بود، به پایخت
برگشت. جاماست از تخت سلطنت کنارهگیری کرد و تخت را به برادرش داد. پس از روی کار آمدن مجددا قباد اول، هیچ
ذکر دیگری از جاماسپ به میان نیادمده است، اما باور رایج بر این است که برادرش با او رفتار مساعدی داشته است .
دومین دوره شکوفایی ( ۱۲۲-۲۳۴)
دوره دوم شکوفایی عصر ساسانی پس از دومین پادشاهی قباد اول شروع میشود . قباد اول با پشتیبانی هپتالیان، یک
لشگرکشی بر علیه رومیها آغاز کرد. در سال ۵۷۲ ، او Theodosiopolis در ارمنستان را گرفت، اما خیلی زود آن را
، از دست داد. در سال ۵۷۳ Amida در Tigris را گرفت. در سال ۵۷۲ ، هونهای غربی از طرف قفقاز به طرف
ارمنستان هجوم بردند که باعث یک آتشبس موقت، آمیدا مجدداً تحت کنترل روم درآمد و معاهده صلح هم در سال ۵۷۲
۵۲ کنترل / درگرفت. قباد در سال ۵۲۱ Lazica را از دست داد، که حکمرانان آن از آن پس با رومیها وفادار بودند؛ در
۵۲۵ تلاش مشابهی هم از طرف / سال ۵۲۲ Iberian درگرفت که باعث درگرفتن جنگی بین ایران و روم شد .
در سال ۵۲۰ ، رومیها Nisibis را مورد تاخت و تاز قرار دادند که دفع شد و تلاشهای رومیها برای تقویت کردن
مواضع خود در نزدیکی مرز دو کشور هم خنثی شد. در سال ۵۳۷ ، قباد لشکر تحت فرماندهی Firouz the Mirranes
را برای حمله به دارا، شهر مرزی مهم رومی ارسال کرد. این ارتش به مصاف سردار رومی، Belisarius رفت، و
هرچند از نظر تعداد بیشتر بودند، در جنگ دارا شکست خورد . در همان سال، ارتش دومی از ایران تحت کنترل Mihr-Mihroe در Satala توسط نیروهای رومی تحت کنترل Sittas و Dorotheus شکست خورد، اما در سال ۵۳۱ ، ارتشی
از ایران که توسط دستهای از لخمیها به فرماندهی Al-Mundhir III همراهی میشد، Belisarius را در Battle of Callinicum منعقد شد. هر چند که قباد نمیتوانست خودش را » ابدی « شکست دادند، و در سال ۵۳۲ ، یک معاهده صلح
از زیر یوغ هپتالیان خلاص کند، موفق شد نظم را در مرزهای داخلی برقرار کند و در برابر روم شرقی نیز با موفقیت کلی
جنگید. چندین شهر را هم به وجود آورد که برخی از آنها نام خود را از روی نام قباد گرفتهاند، و همینطور قباد شروع به
سامان دادن به مالیاتها و اداره داخلی کشور کرد .
یا » خسرو انوشیروان « پس از قباد اول، فرزند او، خسرو اول، که به او « به معنی دارنده روح جاویدان( هم ( » انوشهروان
۵۰۳ (. او مشهورترین و نامدارترین شاه ساسانی است. خسرو اول برای اصلاحاتش - میگویند، بر ایران فرمان راند ) ۵۳۱
در بدنه حکومتی قدیمی ساسانیان شهرت دارد. او یک سیستم معقول برای مالیاتگیری معرفی کرد که بر طبق بررسی
مالکان زمیندار بود، که از دوره پدرش شروع شده بود. او سعی کرد از هر جهت رفاه و درآمد شاهنشاهیاش را بهبود
دهد. اربابان فئودالی سابق، تجهیزات نظامی خودشان را XXX کردند، همینطور، هواخوان و پیشخدمتهای خود را.
درست کرد، که توسط دولت مرکزی و اشرافزادگان » ملازمها « خسرو اول یک نیروی جدید از دهکانها )دهقانها( یا
تجهیز میشد و حقوق آن پرداخت میشد، این کار باعث شد تا ارتش و اشراف بیشتر به دولت مرکزی نزدیک شوند تا به
اربابان محلی .
امپراتور Justinian I ( ۵۲۵-۵۲۰) به خسرو 005,555 قطعه طلا پرداخت کرد که بخشی از همان معاهده صلح ابدی
سال ۵۳۲ بود. در سال ۵۲۷ ، خسرو معاهده را شکست و به سوریه حمله کرد، Antioch را تاراج کرد و مبالغ بزرگی
پول از چند شهر اخاذی کرد. موفقیتهای دیگری هم برای او پدید آمد: در سال ۵۲۱ Lazica از ایران شکست خورد، و
در سال ۵۲۲ یکی از یورشهای رومیها به ارمنستان در Anglon با شکست همراه شد. یک آتشبس موقت پنج ساله که
در سال ۵۲۵ منعقد شده بود در سال ۵۲۰ شکسته شد، وقتی که Lazica مجددا جانب خود را تغییر داد و در نهایت با
کمک بیزانسیها گاریسون ایرانی خود را بیرون کرد؛ جنگ ادامه یافت اما محدود به Lazica ماند، در نهایت با بسته شدن
، معاهده صلحی در سال ۵۲۲ Lazica همچنان در دست رومیها باقی ماند .
در سال ۵۲۵ Justinian I درگذشت و Justin II ( ۵۰۴-۵۲۵) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی به
سردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه باز دارد. یک سال قبل از آن، فرماندار
ساسانی ارمنستان، از خانواده سورن، یک معبد آتش در Dvin در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یک ی از
اعضای بانفوذ خانواده Mamikonian را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانی
و پاسداران او در سال ۵۰۱ کشته شدند، و شورشیان هم به Iberia گریختند . Justin II از شورش ارمنیها استفاده کرد و
وجه پرداختی سالنه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد .
ارمنیها به عنوان متحدین مورد استقبال قرار گرفتند، و ارتشی هم به قلمرو ساسانی ارسال شد که Nisibis را در سال
۵۰۳ محاصره کرد. با این حال، اختلاف و عدم توافق در بین سرداران بیزانسی نه تنها باعث ناکام ماندن محاصره شد، بلکه
باعث شد خود آنها هم در شهر دارا محاصره شوند، که این شهر توسط ایرانیها گرفته شد و سپس آنها سوریه را نابود
کردند، که باعث شد Justin II قبول کند که مبلغی به صورت سالنه در عوض یک آتشبس پنجساله در مرز
Mesopotamian به ایران بدهد، هرچند که جنگ در نواحی دیگر همچنان ادامه یافت. در سال ۵۰۲ ، خسرو انوشیروان
آخرین لشگرکشی خود را انجام داد، یورشی به آناتولی که باعث به تاراج بردن Sebasteia و Melitene شد، اما با
مصیبت و فاجعه پایان یافت: در بیرون از Melitene شکست خرد، ایرانیها در حین عبور از Euphrates در زیر
حملات بیزانسیها، تلفات سنگینی دادند. بیزانسیها با استفاده از نابسامانی تا عمق قلمروهای خسرو انوشیروان پیشروی
کردند، حتی نیروهای آبخاکی را در آنسوی دریای خزر هم تدارک دیدند. خسرو به دنبال عقد قرارداد صلح افتاد، اما پس
از یک پیروزی در سال ۵۰۰ در ارمنستان توسط سردارش Tamkhosrau ، تصمیم گرفت تا جنگ را ادامه دهد، و به این
ترتیب جنگ در Mesopotamia ادامه یافت. شورش ارمنیها با عفو عمومی پایان یافت، که باعث شد ارمنستان به
امپراتوری ساسانی برگردد .
، در سال ۵۰۷ Ma 'd-Karib ، برادرناتنی شاه یمن، درخواست پادرمیانی از خسرو درخواست کرد. خسرو یک ناوگان و
یک ارتش کوچک تحت فرماندهی Vahriz به منطقهای در زندیکی Aden امروزی فرستاد، و آنها به طرف پایتخت
San'a'l راهپیمایی کردند، که به تصاحب آنها درآمد . Saif پسر Mard-Karib که در یورش هم شرکت کرده بود، در
مدت زمانی میان دوره ۵۰۵ و ۵۰۰ شاه شد. در نتیجه، ساسانیان قادر بودند تا مقری را در عربستان جنوبی برپا کنند تا
بتوانند تجارت دریایی با شرق را اداره کنند. بعدها، عربستان جنوبی از اطلاعت از ساسانیان چشمپوشی کرد و یک
لشگرکشی دیگر در سال ۵۳۴ از طرف ایران اتفاق افتاد که با موفقیت عربستان جنوبی را به عنوان یک استان جدید به
شاهنشاهی ساسانی ضمیمه کرد، که تا دوران اغتشاش پس از خسروپرویز پابرجا بود .
شاهنشاهی خسرو انوشیروان شاهد خیزش دهقانان )اربابان روستایی( بود، اشراف زمیندار خردهپا که بعدها ستون فقرات
اداری استانی ساسانیان و سیستم جمعآوری مالیات آنان را تشکیل دادند. خسرو اول، آبادگری بزرگ بود، پایتخت خود را
بهسازی و آذین کرد، شهرهای جدیدی بنیان نهاد، و ساختمانهای جدیدی ساخت. او کانالها را بازسازی کرد و زمینهایی
که در جنگها نابود شده بودند را مجدداً آباد کرد. دژهای مستحکمی در گردنهها و معبرها سات و قبایلی مطیع را در
شهرهای مرزی که به دقت انتخاب شده بودند، اسکان داد تا پاسدار هجوم بیگانگان باشند. او نسبت به همه ادیان مصاحله
داشت، هرچند که او آیین زرتشیتی را آیین رسمی دولت ساخته بود و وقتی هم که یکی از فرزندانش مسیحی شد، به خود
نگرفت .
۵۳۷ ( بر تخت نشست. جنگ با بیزانس همچنان شدیدتر میشد، اما فاقد نتیجه قطعی - پس از انوشیروان، هرمز چهارم ) ۵۰۳
بود، تا اینکه هرمز، سردار خود بهرام چوبین را برکنار و تحقیر کرد، که باعث شورش او در سال ۵۴۳ شد. سال بعد،
هرمز توسط یک کودتای کاخی سرنگون شد و پسرش خسرو دوم )خسروپرویز، شاهنشاهی از ۵۳۷ تا ۲۲۴ ( بر تخت
نشست. با این حال، این تغییر در تخت شاهی بهرام چوبین را آرام نکرد، او با خسرو جنگ کرد و او را شکست داد. خسرو
مجبور شد تا به قلمرو بیزانس بگریزد، و بهرام چوبین تخت شاهنشاهی ساسانی را قصب کرد. خسرو از امپراتور روم
Maurice ( ۲۷۲-۵۴۲) درخواست کمک در برابر بهرام را کرد، به او پیشنهاد واگذار کردن قفقاز غربی به بیزانس را
داد. برای تقویت کردن این وفاداری، خسرو با دختر Maurice ، مریم ازدواج کرد. ارتش جدید ایرانی-بیزانسی تحت
فرمان خسرو و سرداران بیزانسی، نرسه و John Mystacon ، بر علیه بهرام شورش کرد، او را در سال ۵۳۱ در جنگ
Blarathon شکست داد. وقتی که خسرو به دنبال این پیروزی مجدداً بر تخت نشست، به قول خود وفا کرد و کنترل
ارمنستان غربی و Caucasian Iberia را به بیزانس داد. موافقتنامه صحل جدید به دو امپراتوری اجازه داد تا
نظامیگری خود را در جایهای دیگری دنبال کنند . خسرو قلمرو امپراتوری ساسانی را در مرزهای شرقی گسترش داد و
Maurice هم کنترل بیزانس بر روی بالکان را پس گرفت .
، در سال ۲۷۲ Maurice ۲۱۷ ( سرنگون و کشته شد. خوسرو به خونخواهی ناجی خود برخاست و - توسط فوکاس ) ۲۷۲
به قتل او را بهانه کرد و یک حمله جدید علیه بیزانس ترتیب داد. در همان دران یک جنگ داخلی در امپراتوری بیزانس
درگرفته بود که به کمک خسرو شتافت و خسرو با مقاومت اندکی روبرو شد. سرداران خسرو به شکل سامانمندی شهرهای
مرزی بسیار تقویتشدهٔ بیزانسی، Mesopotamia و Armenia را مغلوب کردند، تخم یک تهاجم بیسابقه را ریختند.
ایرانیها در سال ۲۱۱ سوریه را اشغال کردند و انطاکیه را گرفتند .
در سال ۲۱۳ ، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین، یک ضدحمله سترگ که توسط شخص
هراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال
۲۱۲ سقوط کرد و چلیپای مقدس به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجود
نداشت. اسکندریه در سال ۲۱۳ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۲۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رویای ساسانیان
مبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریبا برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانه
فروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی و
معماری ایرانی .
زوال و فروپاشی ( ۱۵۶-۱۲۲)
لشگرکشیهای خسرو پرویز هرچند که در وهله اول موفق به نظر میرسیدند، در واقع باعث فرسودهشدن ارتش ایران و
تهی شدن خزانه و گنجینه ایران شدند . خسروپرویز در تلاشی برای بازسازی خزینه ملی، مالیاتها را بال برد. در نتیجه،
۲۲۱ ( فرصت غنیمت شمرده و تمامی منابع باقیمانده امپراتوری خراب و ویرانشدهٔ خود را جمع کرد، - هراکلیوس ) ۲۱۷
ارتشش را سازماندهی کرد و یک ضدحمله جالب توجه را تدارک دید. در بین سالهای ۲۲۲ تا ۲۲۰ ، او در آناتولیه و قفقاز
بر علیه ایرانیها لشگرکشی کرد، در یک رشته از جنگها در برابر ایرانیها که تحت فرماندهی خسرو، شهربراز، شاهین
و شهرپلاکان بودند، به پیروزی رسید، معبد بزرگ زرتشتیان در گنزک را به تارج برد و با خزرها و خاقانات غربی ترک
هم همپیمان شد .
در سال ۲۲۲ ، قسقنطنیه، به محاصره نیروهای اسلاوها و آوارها درآمد که توسط ارتش ایران تحت فرماندهی شهربراز
واقع در آنسوی Bosphorus پشتیبانی میشد، اما ناوگان بیزانس، از تمامی تلاشها برای فری کردن ایرانیها در آن سوی
- تنگه جلوگیری کرد و در نهایت محاصره با شکست پایان یافت و امپراتوری روم از فروپاشی نجات یافت. در سال ۲۲۰
۲۴ ، هراکلیوس یک لشگرکشی زمستانی به میانرودان انجام داد و با وجود عزیمت کردن همپیمانان خزر خود، ارتش ایران
تحت رهبری Rhahzadh را در جنگ Nineveh شکست داد. سپس به طرف پایین تیگریس راهپیمایی کرد، آنجا را
ویران کرد و کاخ خسرو در دستگرد را تاراج کرد. با تخریب کردن پلی بر کانال نهروان به او اجازه حمله به تیسپون داده
نشد، او پیش از صرف نظر کردن از Diyala در شمال غربی ایران، تاخت و تازهای دیگری هم انجام داد .
تأثیر پیروزیهای هراکلیوس، ویران شدن ثروتمندترین قلروهای ساسانیان، و تخریب شرمسارانه اهداف مهم و جالب توجه
، مثل گنزک و دستگرد، به طرز چشمگیری به شرافت خسرو و پشتیبانی اشراف ایرانی از او آسیب زد. در اوایل سال ۲۲۴
خسرو توسط فرزندش قباد دوم ) ۲۲۴ ( سرنگون و کشته شد. قباد دوم بالفاصله پایان جنگ را اعلام کرد، با پس دادن تمامی
قلمروهای گرفته شده از روم موافقت کرد. در سال ۲۲۳ ، هراکلیوس چلیپای راستین را با برگذاری یک آیین شکوهمندانه به
اورشلیم برگرداند. قباد در عرض چند ماه کشته شد، به دنبال آن جنگ داخلی و هرج و مرج ایران را فرا گرفت. در طی
یک دوره چهارساله و جلوس کردن پنج پادشاه پیاپی، از جمله دو دختر خسرو دوم و سپهبد شهربراز، شاهنشاهی ساسانی به
طرز قابل توجهی ضعیف شد. قدرت دولت مرکزی به سردارهای ارتش واگذار شد. چندین سال طول میکشید تا یک پادشاه
قدرتمند از دل یکسری کودتاها سربرآورد، و ساسانیان هیچگاه مجال این را نیافتند که کاملاً نیروی خود را بازیابند .
در بهار ۲۳۲ ، یزدگرد سوم، یکی از نوههای خسرو نخست، که مخفیانه در استخر زندگی میکرد، به تخت شاهنشاهی
نشست. در همان سال، نخستین قبیلههای مهاجم عرب، که حال تحت پرچم اسلام با هم متحد شده بودند، به قلروهای ساسانی
رسیدند. بر طبق گفته ی Howard-Johnston ، سالها جنگ و خونریزی هم ایرانیها و هم بیزانسیها را ضعیف و
فرسوده کرده بود. ساسانیان علاوه بر آن بر اثر زوال اقتصادی، مالیاتستانی سنگین از مردم، آشوب دینی، طبقهبندی
اجتماعی سختگیرانه، قدرتگیری فزاینده زمینداران ایالتی، و سرنگوری پیدرپی شاهان، حتی ضعیفتر از پیش شدند، که
باعث تسهیل شدن تسخیر ایران توسط اعراب شد .
ساسانیان هرگز یک مقاوت تأثیرگذار بر علیه فشاری که ارتشهای اولیه اعراب ایجاد کرده بودند، از خود نشان ندادند.
یزدگرد که یک پسربچه بود و کاملاً تخت لوای مشاورین قرار داشت و توانایی این را نداشت که یک کشور پهناور که به
پادشاهیهای فئودالی کوچک تجزیه شده بود را متحد کند، با وجود این حقیقت که بیزانسیها که تحت فشارهای مشابه از
سوی اعراب بودند، دیگر تهدیدی محسوب نمیشدند. فرماندهٔ، خلیفه ابوبکر، خالد ابن ولید، عراق را در طی چندین جنگ
برقآسا تسخیر کرد. او که در سال ۲۳۲ به جبهه سوریه برای جنگ علیه بیزانسیها رفته بود، جانشینش او را به هنگام نیاز
یاری نکرد و مسلمانان در جنگ پل در سال ۲۳۲ شکست خوردند، که با پیروزی ساسانیان به پایان رسید. با این حال، تهدید
اعراب متوقف نشد و کمی بعد ارتشهای منضبط خالد بن ولید مجدداً سربرآوردند. خالد بن ولید یکی از صحابههای محمد،
پیامبر اسلام و فرمانده ارتش اعراب بود .
در سال ۲۳۰ ، یکی از ارتشهای مسلمانان تحت فرماندهی خلیفه عمر بن خطاب یکی از ارتشهای بزرگ ایرانیان تحت
فرماندهی سرلشگر رستم فرخزاد را در دشتهای القادسیه شکست داد و به سوی تیسپون پیشروی کرد، خود تیسپون پس از
یک محاصره طولنیمدت سقوط کرد و به دست اعراب افتاد. یزدگرد از تیسپون به طرف شرق رفت، و عمده گنجینههای
بزرگ شاهنشاهی خود را در تیسپون جا گذاشت . اعراب تیسپون را کمی بعد تسخیر کردند، یک منبع مالی بزرگ به چنگ
آوردند و ارتش ساسانی را بیپول گذاشتند. تعدادی از فرمانروایان ساسانی سعی کردند نیروهایشان را ترکیب کنند تا مانع از
پیشرفت مهاجمین عرب شوند، اما این تلاشها بدون وجود یک نیروی مرکزی تأثیرگذار نبود، و فرمانروایان در جنگ
نهاوند شکست خوردند. شاهنشاهی ساسانی، که دیگر ساختار نظامی نداشت، نیروهای مالیاتستانی غیراشرافیاش لت و پار
شده بودند، منابع مالیاش نابود شده بودند و طبقه آزاتان آن به تدریج نابود شده بود، حال تماما در برابر مهاجمین عاجز و
درمانده بود .
یزدگرد بلافاصله پس از شنیدن خبر شکست ایرانیها در جنگ نهاوند، به همراه فرخزاد و تعدادی از اشراف ایرانی باز هم
به سوی استان شرقی خراسان پیشروی کرد. طبق روایت بلاذری یزدگرد در گناباد مورد استقبال فرستاده مرزبان مرو
)نیزک طرخان( قرار گرفت و مدتی نزد شاه بود اما بدلیل طلب خواستگاری از دختر یزدگرد برای مرزبان مرو، شاه
خشمگین شد و گفت ما شاه شاهان باشیم و یک نوکر ما از دختر ما خواستگاری نماید؟! در نتیجه نیزک طرخان با یزدگرد
به جنگ برخاست، نیزک طرخان فوجی را به گرفتن یزدگرد به گناباد )قلعه زیبد( فرستاد و در آنجا جنگی درگرفت و در
نتیجه یزدگرد و افرادش شکست خورده و کشته شدند. برخی از اشراف ایرانی هم در آسیای مرکزی سکونت گزیدند که به
طرز قابل توجهی به گسترش فرهنگ و زبان ایرانی در آن نواحی و همچنین به پابرجاسازی نخستین سلسلیه ایرانی
اسلامی، سلسله سامانیان، کمک کردند، که به دنبال زنده کردن سنتهای ساسانی بود .
سقوط غیرمنتظره شاهنشاهی ساسانی در یک دوره پنجساله به اتمام رسید و بیشتر قلمروهای آن ضمیمه خلافت اسلامی
شدند، با این حال، بیشتر شهرهای ایرانی در برابر مهاجمین مسلمان مقاومت کردند و چندین بار در برابر آنها جنگیدند.
خلفای مسلمان مکرراً شورشها در شهرهی همدان، اصفهان و ری سرکوب میکردند. مردم ایران در ابتدا برای گرویدن به
اسلام، به طور اندکی تحت فشار قرار داشتند، تحت لوای قانون ذمی در دولت اسلامی و پرداخت جزیه به دین خود باقی
کهن ساسانیان » مالیات زمین « ، ماندند. جزیه در عمل جایگزین مالیاتهای سرانهای شد که ساسانیان میگرفتند. به علاوه
)که در عربی به آن Kharaj میگویند( هم اتخاذ شد. گفته میشود خلیفه عمر گهگاه هیئتی تشکیل میداد تا مالیاتها
بررسی شوند، تا داوری کند که آیا آنها از مبلغی که زمین میتوانست بهره دهد بیشتر هستند یا نه. گرویدن مردم ایارن به
اسلام به تدریج صورت گرفت، خصوصا با تلاشهای نخبگان ایرانی برای بدست آوردن جایگاه ناموری تحت خلفای عباسی
شدت یافت .
آخرین سکونت گاه یزدگرد سوم
نمای بیرونی قلعه ساسانی
Castle of zibad from the top of shahneshin castle of the last shelter of yazdgerd3
نوادگان
باور بر این است که خاندانها و رهبران مذهبی زیر از نوادگان شاهان ساسانی بودند .
۰۲۷ ( از نوادگان زاماسپ - آل بویه ) ۲۲۲
۱۵۳۴ ( در مازندران، از نوادگان زاماسپ - پادوسپانیان ) ۲۲۵
۵۰۷ ( نیای خود را به شاپور اول میرساندند - ساسانیان گرجستان، که با نام خسرویان هم شناخته میشوند ) ۲۲۵ .
۱۵۳۰ (، فرزندان زاماسپ - گاوپاریهای تبرستان ) ۲۲۰
۱۳۴۲ ( از شاخه هرمز چهارم - شاهان شیروان ) ۱۱۷۷
۱۴۳۲ (، بنیانگذار بهائیت، بر طبق گفتهٔ یک نویسنده بهایی، نیای خود را به یزدگرد سوم - بهاءالله ) ۱۴۱۰
میرساند .
ساسانیان و رقیبانشان
NE 565ad
دولت بیزانس که در بخش شرقیِ تصرفهای خود، با دولتی توانمند مانند ساسانیان سروکار داشت و آن را نیرومندترین
دشمن خود میدانست، گرفتاریهای زیادی هم در غرب و هم در شمال تصرفهایِ خود، به خصوص در اروپا داشت. این
گرفتاریها، مانع از آن میشد که بیزانس همه نگاهِ خود را صرف مرزهای شرقیِ خود کند و به همین سبب، دستگاه
ساسانی، مانند دستگاه اشکانی، توانسته بود پایتختِ خود (تیسفون ) را، در کنار رودِ دجله قرار دهد و از نزدیک بودنِ
پایتختاش به مرزهای دشمن، بیمی نداشته باشد . دولت ساسانی هم در شرق، و هم در شمالِ مرزهای خود، گرفتاریهای
زیاد داشت که گاهی به میزان خطرناک و تهدید کنندهای میرسید. بدین گونه سیاست خارجیِ دستگاه ساسانی، یکسره در
رابطه با شرق و غرب خلاصه میشد. اما دستگاه ساسانی در این زمان، خود را به اندازه کافی نیرومند نشان داد و توانست
ایرانشهر را از آسیبهای ویرانگر و خطرآفرین دور نگه دارد و در داخل کشور، برای مردم ایران، زندگی مرفه همراه با
امنیت تامین کند .
این دستگاه، فرهنگی پربار در زمینه سیاست و کشورداری، اخلاق، رابطههای سالم اجتماعی و هنر به وجود آورد، که پس
از نابودی و ویرانیِ سیاسیاش، اثرهای خود را در نسلهای پسین و فرهنگ دیگر همسایگان، به روشنی نشان داد . با اینکه
دشمنان شناخته شده دستگاه ساسانی، دولت پیشرفته بیزانس و دولتهای نیمه پیشرفته شمال و شرقِ کشور بودند، شکست
این دستگاه، نه از سوی این دشمنان، بلکه از دو سوی پیشبینی نشده بود. نخست، فروپاشی از درون، و پس از آن، از
دولتی بود که با آنکه همه توان جنگیاش قومهای بیابانگرد بودند، ولی بنیه سیاسی و اجتماعیاش برپایه بینش دینی-فکریِ
نیرومندی بود که دولتها و دشمنان دیگر ساسانی، ازش بیبهره بودند .[نیازمند منبع ] دستگاه اسلامی که در آغاز سده هفتم
میلادی در شهر مدینه برپا شده بود، از جهت روحی و معنوی چنان نیرومند شده بود که تأثیر فرهنگیاش بر کشورهای
همسایه، همانند چیرگیِ دیگر قومهای بادیه نشین و صحرانورد، گذرا نبود. این تأثیر فرهنگی چنان عمیق بود که با همه
گسستگی و سستیِ سیاسی و جنگیِ اعراب، پس از دو قرن چیرگی، اثرهایش هنوز ماندگار است .[نیازمند منبع ]
دولت ساسانی
در راس حکومت ساسانی شاه قرارداشت که دارای اختیارات کامل بود. نخستین مقام اداری پس از وی وزرگ فرمادار نام
داشت که باید کشور را تحت نظارت شاه اداره میکرد. اداره کشور در زمانی که در سفر یا جنگ بود معمولً به نیابت از
وی در اختیار وزیر اعظم یا وزرگ فرمادار بود. وی گاهی یه سرداری سپاه نیز گماشته میشد و در جنگها شرکت میکرد.
مذاکرات سیاسی نیز از وظایف وزرگ فرمادار بود. از وزرای مشهور ساسانی میتوان ابرسام وزیر اردشیر و مهرنرسه
وزیر یزدگرد اول، سورن پهلو وزیر وهرام پنجم و بزرگمهر وزیر انوشیروان را نام برد .[۱۰]
اعضای ثابت هیئت وزرا معمولً در دوره ساسانی دستخوش تغییر میشدند اما کسانی که همواره عضو هیئت وزرا بودند
اینها بودند :
وزرگ فرمادار
موبدان موبد
ایران سپاهبد
ایران دبیربد
واستریوش بد .[۱۴]
امور مالیه دولت توسط شخصی ملقب به واستریوشان یا واستریوش بد و تحت نظارت وزیر اعظم اداره میشد. واستر
یوشان در واقع وزیر مالیه و صعنت و تجارت و کشاورزی بود. آمارگران درجه اول کشور توسط وزرگ فرمادار منصوب
میشدند اما تحت نظر واستریوشان به کار مشغول بودند و وظیفه آنها برآورد مالی و تجاری از مناظق مختلف کشور بود.
عواید دولت از مالیات ثابت و باجهای موردی و غنایم و حقوق گمرکی تامین میشد .[۱۳]
بازمانده ایوان خسرو در تیسفون، ۱۴۲۲
دژ شاپورخواست، خرمآباد
امور اداری کشور توسط دبیران انجام میشد. دبیران در دوره ساسانی طبقه ویژهای داشتند و معمولً رئیس دبیران ایران از
مقربان شاه بود. مکاتبات اداری و سیاسی و نگهداری محاسبات مالی و نظامی به عهده دبیران بود. ریسس دبیران ایران
دبیران مهست یا ایران دبیربد نامیده میشد. در رتبه بعدی پس از دبیران مهست و تحت نظر وی هفت دبیر کار میکردند :
داد دبیر )دبیر عدلیه(
شهر آمار دبیر )دبیر عواید شاهی(
کدگ آمار دبیر )دبیر عایدات درباری(
گنج آمار دبیر )دبیر خزانه(
آخور آمار دبیر )دبیر استبل شاهی(
آتش آمار دبیر )دبیر آتشکدهها(
روانگان دبیر )دبیر امور خیریه( [۲۷]
از دید پیروان آیین زرتشت شاه مکلف به انجام تکالیفی بود که از این قرارند :
رعایت دستورهای دینی )دین زرتشت(
اخلاق نیکو
توان عفو و اغماض
محبت به رعایا
توانایی فراهم آوردن آسودگی رعایا
شادی
متذکر بودن به گذرا بودن جهان
تشویق کاردانان و تنبیه نالیقان
دادگری
ابقای رسم بارعام
گشادهدستی
بی بیم کردن مردمان
دقت در نصب کارگزاران
از نظر دینی فره ایزدی شاه بدکردار را رها میکند و نشانه دور شدن شاه از فره ایزدی این است که مردم غالبا تنگدست
شوند و شاه شایستگی اصلاح امور را نداشته باشد یا اینکه در غم مردم نباشد یا راه درمان را نداند. چنین شاهی توان
دادگری نخواهد داشت و بر مردم است که به خاطر برقراری دادگری با وی در آویزند .[۲۱]
آیینهای درباری
در مراسم درباری شاه بر تخت مینشست و پردهای به فاصله ده زراع در پیش روی این تخت قرار داشت که شاه را از دید
حاضرین پنهان میکرد. در موقع مقرر پرده دار که از فرزندان یکی از اسواران بود پرده را کنار میزد. در فاصله ده
زراع از پرده شاهزادگان و اسواران از طبقه خاندان ساسانی میایستادند و در فاصله ده زراع در پشت سر آنها ندیمان و
محارم پادشاه و اساتید موسیقی میایستادند و طبقه سوم در فاصه ده زراع از آنها مطربها و مقلدان و بازیگران بودند. در
مراسم درباری افراد ناقصالعضو یا بیمار یا از طبقات پایین جامعه )پیشه وران و کشاورزان( راه نداشتند. در حضور شاه
کسی صحبت یا زمزمه نمیکرد تا پرده دار )به اشاره شاه( نوازنده یا خوانندهای را فرمان میداد تا موسیقی مورد نظر شاه
را اجرا کند. تازمان بهرام گور معمول بود که هر کس درخواستی از شاه داشت باید پیش از شراب نوشیدن شاه به صورت
نوشته به شاه تقدیم کند و دستور این بود که هرکس جز این کند گردنش را بزنند. در زمان بهرام گور این رسم تغییر کرد و
بهرام دستور داد در زمان مستی نیز درخواستها را پرده دار دریافت کرده و برایش بیاورند. این رسم نا پسند که موجب
صدور فرمانهای نادرست میشد بعد ازوی متروک یا اصلاح شد. در مراسم درباری جاسوسانی حضور داشتند و در رفتار
افراد حاضر در مراسم و گفتگوی آنها جاسوسی میکردند. به ویژه مراقب بودند که رفتار افراد در موقع عدم حضور شاه
چگونهاست. در دو جشن بزرگسال نوروز و مهرگان افراد و بزرگان هدایایی به شاه تقدیم میکردند. هرکس از آنچه خود
دوست داشت هدیهای تقدیم میکرد . بازرگانان و توانگران سیم و زر، جنگیان شمشیر و نیزه و اسب راهوار، شعرا و ادبا
نیز شعر و خطبه مناسب. در این بین دبیران هدایا را به دقت مینوشتند و هر هدیه آورندهای اگر نیازمند به کمک میشد باید
الزاما از شاه )دربار( درخواست کمک میکرد. در این گونه موارد دوبرابر ارزش هدیه وی از شاه به وی داده میشد و اگر
هدیه ارزان قیمت بود مثلاً یک میوه، همان میوه را پر از سکههای طلا کرده و به آورنده پرداخت میکردند. اگر هدیه
آورنده در موقع نیاز به دربار رجوع نمیکرد بی حرمتی به شاه تلقی میشد و مجازاتی برای وی در نظر میگرفتند. در
ابتدای هر فصل شاه جامههای فصل پیش را به درباریان میبخشید. در مواقعی که جنگی بزرگ پیش میآمد مهمانیهای
دربار تعطیل میشد و شاه به جز موبدان موبد، ایران دبیر بد و رئیس اسواران کسی را بر خان نمیپذیرفت و غذای سفره
نیز منحصر به نان و نمک و سرکه و سبزی و غذایی به نام بزم آورد میشد. شاه قدری از غذاها میخورد و به سرعت
سفره را بر میچیدند و به کار ادامه میدادند .[۲۲]
سپاه
بازسازی سواره نظام ساسانی .
تا زمان خسرو اول )انوشیروان( فرمانده کل سپاه ایران به نام ایران سپاهبد نامیده میشد از زمان خسرو انوشیروان کشور
به چهار بخش نظامی تقسیم شد و برای هر یک سپاهبد در نظر گرفته شد. ایران سپاهبد در مورد جنگ و صلح و مذاکرات
سیاسی اختیارات زیادی داشت. اگر شاه خود مایل به شرکت در جنگها بود معمولً از اختیارات سپاهبد کاسته میشد.
مهمترین بخش سپاه ساسانی سواره نظام زره پوش سنگین بود )اسواران( که در جنگها نقش تعیین کنندهای داشت به ویژه در
مورد رویارویی با پیادهنظام رومی بسیار موثر بود و به سادگی آرایش جنگی پیادگان را به هم میزد و آنها را آماج تیرهای
تیر اندازان مینمود. تمام تن اسواران با تکههای فلس گونه آهن پوشیده شده بود و نقابی آهنین نیز صورت آنها را میپوشاند
به طوری که تنها سوراخی جلوی بینی و شکافی برای دیدن در آن قرار داشت. زره سواره نظام تکهتکه بود و آزادی عمل
کافی برای عضلات سوار فراهم میکرد. پشت سر اسواران فیلهای جنگی بودند و در انتهای لشکر نیز پیادگان. پیادگان
روستاییانی بودن که به اجبار به جنگ میآمدند و بابت این کار مزدی نیز نمیگرفتند به همین دلیل کم اثر ترین بخش سپاه
بودند. تیر اندازان در پشت سواره نظام قرار داشتند و از دور دشمن را مورد هدف قرار میدادند. درمیان سپاه ساسانی
معمولً گروههایی از اقوام و ملل تابع امپراتوری وجود داشت که در جنگها کمک موثری میکردند. از میان این اقوام
سکستانیها بیشتر مورد اعتماد شاهان ساسانی بودند. واحدهای بزرگ سپاه را گند و واحد کوچکتر از آن درفش و واحد
کوچکتر از درفش را وشت مینامیدند. هر درفش پرچمی مجزا داشت و فرمانده گند را گند سالر میخواندند. در جنگهایی
که شاه حضور داشت معمولً در میان سپاه برای وی تختی در نظر میگرفتند و گروهی از زبده ترین سربازان گرد تخت
شاه را فرا میگرفتند که تا پای جان از شاه حفاظت مینمودند. ساسانیان بر خلاف اشکانیان روشهای نگهداری و گرفتن
دژها را خوب میشناختند و ابزارهای لزم را نیز در دست داشتند و به خوبی به کار میبردند .[۲۳]
سلحشورانی که روزگاری شکستهای سختی بر ارتش و لژیونرهای رومی وارد آوردند و مانند سد مستحکمی مانع از تسلط
آنها بر جاده ابریشم شدند. در واقع این سپاه ساسانی بود که توانست انتقام حمله مقدونیهای اروپایی را بازپس گیرد و از
آن زمان به عنوان یک ابرقدرت همطراز در برابر رومیان ظاهر شود .[۲۲] ساسانیان ابرقدرت دیگری در شرق امپراتوری
روم بودند. تقریبا در هر جنگی که ایرانیان با رومیها داشتند، سواران )سواره نظام( نیز حضور داشتند. ماشین نظامی و
تجهیزات ساسانیان در تمامی جنبهها همطراز و حتی قویتر از رومیها بود؛ حقیقت تلخی که سرانجام رومیان به آن
اعتراف کردند. سواره نظام نخبه و برگزیده ساسانی همانند دیواری مستحکم در برابر رومیها بود تا آنها نتوانند ایران را
تسخیر کنند و به مرزهای هند و چین برسند. امروزه کمتر کسی ترس و وحشتی را درک میکند که این سواران در دل
رقیبان خود برمیانگیختند. برای درک این موضوع بهتر است به لیبیانوس )مورخ رومی( مراجعه کنیم، جایی که در آن
نوشته است:لژیونرهای رومی ترجیح میدهند تا هر سرنوشت و قضا و قدری را تحمل کنند اما با سواران ایرانی رو در رو
نشوند ! ..[۲۵]
جامعه ساسانی
جامعه ایران در دوره ساسانی به صورت طبقاتی اداره میشد. در راس جامعه خاندان شاهی بود و پس از آن روحانیان
)آسَروَن(، جنگاوران )ارتیشتاران(، دبیران، و سپس توده مردم .[۲۲] عضویت در یک طبقه موروثی بود اما در قوانین امکان
انتقال ارتقای طبقاتی هم وجود داشت که بسیار نادر اتفاق میافتاد. برای ارتقای طبقه شخص باید هنر یا قابلیت ویژهای از
خود بروز میداد تا بتواند به طبقه مناسبش ارتقا پیدا کند. قانون چنین بود که وی باید هنرش را به شاه عرضه کند و پس از
تایید موبدان و هیربدان به طبقه مورد نظر ارتقا یابد .[۲۰] هر طبقه خود به طبقاتی جزیی تر تقسیم میشد که البته ترتیب یا
جزییات کامل آنها مشخص نیست. طبقه روحانیان شامل قاضیان )دادوران( مغان، موبدان، هیربدان، دستوَران، اندرزبدان
)آموزگاران( میشد. این دستهها هریک وظایف مجزایی داشتند .[۲۴] دبیران نیز دستههایی داشتند که برخی را امروز
میشناسیم عبارتند از منشیان، محاسبان، نویسندگان احکام دادگاهها، نویسندگان قراردادها، مورخان، پزشکان،
منجمان .[۲۳] تفکیک بین طبقات در ایران به شدت مراعات میشد به طوری که اگر شاه در حالت مستی از یک خواننده
میخواست با نوازنده از طبقه دیگر همنوایی کند وی باید عذر میخواست .[۳۷] حقوق مدنی در این دوره بر اساس اوستا و
زند بود .[۳۱]
چند همسری بسیار رایج بود و از دیدگاه حقوق مدنی بین همسر ممتاز و دیگر همسران که گاه از طبقات پایینتر بودند تفاوت
کامل وجود داشت. زنانی که از طبقات پایینتر بودن به عنوان زن خدمتکار )چاکرزن( نامیده میشدند و تنها فرزندان پسر
آنها جزو خانواده محسوب میشد .[۳۲] ازدواج دختران معمولً در ابتدای جوانی و حدود پانزده سالگی صورت میگرفت اما
دختران حق انتخاب همسر داشتند .[۳۳] ازدواج بین مادر و پسر و خواهر و برادر مجاز بود و موجب دوری دیوان شمرده
میشد .[۳۲] وضع زندگی شهر نشینان نسبتا خوب بود و میتوانستند از طریق صنعت و تجارت به دارایی زیادی دست یابند.
شهر نشینان این امتیاز را نسبت به کشاورزان داشتند که از خدمات نظامی معاف بودند. روستاییان وضع بدی داشتند و تقریب ا غلامان دهگانان محسوب میشدند. آنها هم به شاه مالیات میداند و هم به دهگانهای مالک .[۳۵]
هنر ساسانی
نوشتار اصلی : هنر ساسانیان
همراه است و هر چند ادامه هنرهای قدیم ایران و هخامنشی و پارتی است و تحت » جهان بینی مذهبی « هنر ساسانی اساسا با
تاثیر جریانهای مختلفی که از سمت شرق و غرب به سوی این هنر سرازیر بود. شکل گرفته است، اما ویژگیهای خاص
خود را نیز دارد [۳۲]
گچبری که پارتها در کاخها و بناهای مذهبی استفاده کردهاند، در دوره ساسانی رونق ویژهای یافت. بخش عظیمی از
تزیینات وابسته به دوره ساسانی کچبری است. در بناهایی مانند طاق کسری در تیسفون نمونههای زیبایی از موتیفهای
گچبری یافت شده است. و همچنین در قلعهٔ یزدگرد هم بهترین طرحهای هندسی و گل و گیاه و موضوع نقوش گچبری
هستند. در بناهای دیگر عهد ساسانی تاق کسری، تخت سلیمان، فیروزآباد و سروستان نیز طرحها و نقشهای فوقالعاده
زیبای گچبری استفاده شده است که این طرحها نقشها در معماری دورهٔ اسلامی به شکل جالبی بدون استفاده از نقوش
ذیروح به کار گرفته میشود. از تزیینات دیگر وابسته به دورهٔ ساسانی استفاده از موزاییک کاری است. که به نحو
شایستهای در ایوانهای شرقی و غربی کاخ بیشاپور در شهر بیشاپور استفاده شده است. موزایک یعنی استفاده از قطعات
کوچک سنگ رنگی که مهمترین نمونههای آن در مکان فوقالذکر یافته شدهاند .
رویه حقوقی
در دوره ساسانی مبنای اصلی حقوق اوستا و زند )تفاسیر اوستا( و اجماع نیکان به معنای مجموعه فتاوای موبدان بود.
بالترین مقام در دعاوی حقوقی را موبدان موبد میدانستند. در سیستم حقوقی ساسانی در جهت پرهیز از به درازا کشاندن
دادرسی تدابیری وجود داشت از جمله اینکه برای ارایه و احضار شهود مهلتهایی پیش بینی شده بود. در مواردی طرفین
میتوانستند از قاضی پیش قاضی بالتری شکایت کنند. اگر قاضی نمیتوانست در مورد بیگناهی یا گناه کاری فردی به
قطعیت دست یابد کار به آزمون میرسید. آزمون به دو گونهٔ گرم و سرد بود. آزمون گرم عبور از آتش و آزمون سرد
نوشیدن آب آلوده به ترکیبات گوگرد بود )واژه کنونی سوگند در فارسی به همین معناست( .[۳۰] مجازاتها معمولً نسبت به
مجازاتهای امروزی بسیار سنگین و سخت بود. مجازات ارتداد، خیانت، فرار از جنگ یا راهزنی مرگ بود. مجازات
دزدی، هتک ناموس یا ستم بر دیگران نیز اعدام یا مجازاتهای بدنی سخت بود. برای دزدی لباس در سرما یا غذا در موقع
قحطی یا در موارد نظیر آن تخفیفهای در نظر گرفته شده بود. زندان معمولً روشی برای از میان برداشتن بی سر و صدای
مخالفین مهم سیاسی بود. اعدامها معمولً با شمشیر انجام میشد اما در مواردی چون خیانت به دین یا شاه اغلب فرد را
مصلوب میکردند .[۳۴]
کشاورزی
شیوه اصلی تولید و منبع درآمد و امرار معاش مردم در ایران کشت و برز و کشاورزی بود. محصولت کشاورزی عبارت
بودند از غلاتی نظیر جو، چاودار، ارزن، حبوبات، علوفه، الیاف برای ریسندگی، میوههایی نظیر انگور، انجر، پسته و
بادام، خرما و سبزیها و نیز برنج و باغات زردآلو و زیتون. ساسانیان به توسعه کشاورزی بسیار علاقه داشتند و میدانیم
که در خوزستان و عراق زمینهای کشاورزی گسترده و قابل کشتی وجود داشته است .[۳۳]
انقوزه، ریواس، پسته ایرانی و گردوی ایرانی (Persicum) از جمله گیاهان و درختانی بودند که رومیها کشت آن را در
سرتاسر اروپا گسترش دادند .[۲۷]
فرای اعتقاد دارد که خصوصیات زمیندار یا فئودال در خاورمیانه تا حد زیادی با فئودالیسم اروپا فرق داشته است. این
یافتهها را تحقیقات باستانشناسی در جنوب غربی ایران نیز تأیید میکند که در کنار روستاها قصرها و قلعهها و دژهایی
وجود نداشتهاند .
در ایران انواع گوناگونی از زمینداری یا اجاره داری زمین نظیر « زمین با « ،» زمینهای وقفی « ،» زمینهای دولتی
وجود داشت و زمین را برای اهداف خیریه نیز وقف میکردند. اما مهم تر از چگونگی مالکیت زمین ،» مالکیت جمعی
امیت بسیار بیشتری داشت. بر خلاف جامعه فئودالی اروپای قرون » قناتها « موضوع تسلط بر آب بود و از این رو مالکیت
وسطی، آب د ایران ساسانی اهمیت بیش تری از زمین داشت .[۲۱]
ساسانیان در تاریخ کلاسیک ایران و منابع بومی
ساسانیان در شاهنامه
پادشاهان ساسانی در شاهنامه از قرار زیرند :
۱.اردشیر بابکان، ۲ .شاپور پسر اردشیر، ۳ .اورمزدِ شاپور ۲.بهرامِ اورمزد، ۵ .بهرام بهرام، ۲ بهرامیان، ۰ . نرسی
بهرام، ۴ .اورمزد نرسی، ۳ .شاپور ذوالکتاف، ۱۷ .اردشیر نکوکار، ۱۱ پسر شاپور، ۱۲ .بهرام شاپور، ۱۳ . یزدگرد
شاپور، ۱۲ .بهرام گور، ۱۵ .یزدگرد پسر بهرام گور، ۱۲ .هرمز، ۱۰ .پیروز یزدگرد، ۱۴ .بلاش پیروز، ۱۳ . قباد،
۲۷.نوشینروان، ۲۱ .هرمزد، ۲۲ .خسرو پرویز، ۲۳ .شیرویه، ۲۲ .اردشیرِ شیروی، ۲۵ .فرآیین)گراز(، ۲۲ . پوراندخت،
۲۰.آزرمدخت، ۲۴ .فرخزاد، ۲۳ .یزدگرد
پادشاهان ساسانی
شمشیرهای طلایی پادشاهان ساسانی در موزه بریتانیا .[۲۲]
اردشیربابکان یا اردشیر اوّل) ۲۲۲ تا ۲۲۷ میلادی(
در زمان پادشاهی اردوان پنجم، اردشیر به پادشاهی گوچیهر رسید. او مایل بود شاه کلّ ایران باشد بنابراین شورش کرد و
اردوان پنجم (اشک بیست و نهم ) در صحنه نبرد کشته شد ) ۲۲۲ میلادی(. بدین ترتیب سلطنت ایران در کف اردشیر
بابکان قرار گرفت .
اردشیر بابکان به تلافی شکستهایی که اشکانیان در اواخر حکومتشان از رومیان میخوردند به روم که در این زمان
تراژان امپراتورشان بود لشکر کشید. او رومیان را شکست داد و نصیبین، حران و ارمنستان را تصرف کرد .
به طور کلّی کارهای اردشیر بابکان در چهار بخش عمده زیر خلاصه میشود :
1. تقسیم مردم به طبقات مختلف و تعیین حداقل معیشت و امکانات
2. احیای سپاه جاویدان مانند هخامنشیان
3. توجّه ویژه به امنیت عمومی توسّط مامورانی که از مرکز به نقاط مختلف فرستاده میشدند
4. تصرف هند تا پنجاب
شاپور یکم ) ۲۲۰ تا ۲۷۲ میلادی(
شاپور اوّل پسر اردشیر بابکان در آغاز سلطنت با طغیان حران و ارمنستان مواجه شد او به راحتی شورش ارمنستان را
خواباند امّا مردم حران چنان مقاومتی از خود نشان دادند که سرکوب آن غیر ممکن مینمود. سر انجام باخیانت شاهزادهٔ
حران دروازه باز و شاپور همه را از جمله شاهزاده از دم تیغ گذراند. او پس از فتح حران شهرهای کرمان، خوزستان،
عمان، مکران، غرب، خراسان و توران را فتح کند .
نخستین جنگ شاپور با رومیان )از ۲۲۶ تا ۲۲۲ میلادی(
پس از این فتوحات، شاپور متوجه روم شده و با آنان وارد جنگ شد. در نخستین نبرد پس از تصرّف انطاکیه و نصیبین از
گردین شکست خورد و نصیبین از دست او رفت. گردین توسّط سردارانش کشته شد و پس از او فیلیپ عرب به پادشاهی
رسید. او مصالحهای با ایران امضا کرد که در آن بینالنهرین و ارمنستان به ایران بازگردانده شود .
دومین جنگ شاپور با رومیان )از ۲۲۲ تا ۲۷۲ میلادی(
شاپور مانند جنگ اوّل خود از فرات گذشت و نواحی اطراف آن را تصرّف کرد و وقتی نیروهای رومی به نزدیکی
اردوهای ساسانی رسیدند آنان را در چنان تنگنایی قرار داد که «والرین » امپراتور روم و بسیاری از سپاهیانش اسیر شدند
او از اسیران جنگی برای ساختن پل شوشتر استفاده کرد. او پس از شکست رومیان شهرهای آسیای صغیر، کاپادوکیه را
کاملاً فتح ولی از پلمیر شکست خورد و به سال ۲۰۲ میلادی درگذشت .
شاپور دوم )از ۰۶۶ تا ۰۷۳ میلادی(
شاپور چشم به جهان نگشوده پادشاه بود و چون ۱۲ ساله شد زمام کشور را به دست گرفت. برخی از مورّخان به او لقب
کبیر را دادهاند. اگر انوشیروان در این سلسله نبود مسلّما او نقطهٔ اوج قدرت ساسانیان بود. شاپور در ابتدا از قدرت
درباریان، که از زمان کودکی او اختیارات بسیاری داشتند کاسته و از مرزهای عرب نشین دفاع کرد. تصرّف بحرین، در
زمان او اتّفاق افتاد. ظاهراً شاپور در طی جنگ با اعراب کتف هایشان را سوراخ میکرد، از این رو او را «ذوالکتاف »
میخواندند. با مرگ قسطنطین و تیرداد امپراتوران روم و ارمنستان در سالهای ۳۳۰ و ۳۱۲ میلادی شاپور بر سر
ارمنستان با روم جنگید. بدین ترتیب ارمنستان دوباره دست ایران افتاد. پس از این کار او اعراب و بت پرستان ساکن
ارمنستان را تحریک به حمله به روم کرد، آنها موقّتا شکست خوردند .
شاپور خود به روم حمله و نصیبین را محاصره کرد ولی از عهده تصرف نصیبین بر نیامد با این حال سپاه روم را در دشت
شکست داده بود و در این زمان با ارمنستان پیمان دوستی بست ) ۳۲۱ میلادی(. شاپور در سال ۳۲۲ میلادی به بینالنهرین
حمله و در سنجار کنونی با سپاه کنستانتینوس رو در رو شد. رومیان در این نبرد شکستی سخت خورده و قتلعام شدند. به
او در زمانی که پیروزی بر نصیبین را نزدیک میدید خبر رسید که کوشانیان کوچک و هیاطله خیونها بر مرزهای شرقی
۳۵۰ (. پس از بازگشت از مرزهای شرقی - حمله بردند او مدّت ۰ سال با آنان جنگید تا توانست بر آنان پیروز شود ) ۳۵۷
بار دیگر بر ارمنستان تاخت و سرزمینهای بسیاری را تصرّف کرد؛ امّا سرانجام شکست خورد. او قانونی وضع کرد که
دیگر مسیحیت در ایران ممنوع باشد. اگر بعضی خشمهایش را نادیده بگیریم او پادشاهی قدرتمند و با اراده بودهاست. وی
در سال ۳۰۳ میلادی در گذشت .
شرح صلحنامهٔ ایران و روم در عهد شاپور دوم ) ۰۵۱ میلادی(
موسونیانوس سردار رومی در خواست صلح کرد. شاپور اوّل برای او چنین نوشت :
شاپور، شاه شاهان، برادر مهر و ماه و همتای ستارگان به برادر خود کنستانتیوس سلام میرساند و خوش وقت است از این
که امپراتور در اثر کسب تجربه به راه راست باز گشتهاست. نیاکان من قلمرو خود را تا رود استریمونو حدود مقدونیه
گسترش داده بودند. من در جلال و عظمت و فضیلت بر همهٔ نیاکانم برتری داشتم و وظیفهٔ خود میدانم که ارمنستان و
بینالنهرین را که به حیله و تزویر از نیاکانم به در کردند، باز ستانم. این سرزمینهای کوچک را که تنها موجب نفاق و
خونریزی است، به من باز پس دهید؛ و به شما میگویم که اگر سفیر من بدون پاسخ مثبت باز گردد، پس از انقضای زمستان
با تمام نیروی خویش به جنگ شما خواهم آمد .
» برادرش شاپور « در پاسخ به » گشایندهٔ دریاها و خشکیها و خداوند فر و شکوه جاودانی « امپراتور روم کنستانتیوس
مینویسد :
اگر رومیان گاهی دفاع را بر حمله رجحان مینهند از بیم و ترس نیست، بلکه از راه مداراست. گر چه رومیان گاهی پیروز
نشدهاند، ولی هرگز نتیجهٔ قطعی جنگ به زیان آنان نبودهاست. امپراتور روم با این پاسخ سبکسرانه نتوانست از وقوع جنگ
جلوگیری کند و شاپور دوّم تمام سرزمینهای ذکر شده در نامه را تسخیر کرد و روم را به سختی شکست داد و پادشاه روم
سزای پاسخ بیخردانهٔ خود را یافت [نیازمند منبع ].
اردشیر دوّم ) ۰۷۳ تا ۰۴۲ میلادی(
پس از در گذشت شاپور دوم برادر زن او، اردشیر دوم، به پادشاهی رسید. وی فردی ضعیفالنفس، بیاراده و در عین حال
بسیار رعیّت پرور، خوش دل، و پاک نیّت بود. بر روی سکّههای به جا مانده از او کلمهٔ نیکوکار (گرب کرتار ) مشاهده
میشود. او در دوران حکومت خود مسیحیان سرزمینی که قبلاً بر آن حکومت میکرد {آدیابن } را آزار بسیار میداد. به
نوشتهٔ برخی مورّخان وی برادر بزرگ شاپور کبیر بودهاست. اردشیر دوّم پس از ۲ سال سلطنت بی فایده به وسیلهٔ بزرگان
کشور از مقام خویش خلع گردید .
دانشگاه گندی شاپور
نوشتار اصلی : دانشگاه گندیشاپور
تنگ نقره خدای مهر در حال قربانی کردن. دوره ساسانی موزه رضا عباسی
دانشگاه گندی شاپور (که بصورت جندیشاپور نیز نامیده شده( در سال ۲۰۱ بدست شاهنشاهان ساسانی در شوشتر بنیاد
نهاده شد. این فرهنگستان همچنین دارای یک بیمارستان آموزشی و یک کتابخانه بود. بیمارستان گندی شاپور نخستین
بیمارستان آموزشی جهان بود. در این فرهنگستان دانشهای فلسفی و پزشکی تدریس میشد و بنا به روایات حبس و مرگ
مانی پیامبر نیز در گندیشاپور روی دادهاست .[۲۳]
گندی شاپور یکی از هفت شهر اصلی خوزستان بود. نام آن در آغاز « » دژ نظامی شاپور « به معنی » گوند-دزی-شاپور
بودهاست. دیگر نامهایی که برای آن بهکار میرفته عبارت است از پیلآباد، خوز، نیلاب، [۲۲] نیلاط. در سریانی آن را بیت
لباط مینامیدند .[۲۵] برخی پژوهشگران بر اینند که بنیادی همانند به گندیشاپور از زمان پارتیان در این جایگاه قرار
داشتهاست. شهری به نام گندی شاپور را شاپور یکم فرزند اردشیر ساسانی پس از شکست دادن سپاه روم به سرکردگی
والرین، بنا نهاد. شاپور یکم گندی شاپور را پایتخت خود قرار داد .
نامآوری گندی شاپور بیشتر در زمان خسرو انوشیروان ساسانی انجام گرفت . خسرو انوشیروان گرایش فراوانی به دانش و
پژوهش داشت و گروه بزرگی از دانشوران زمان خود را در گندی شاپور گرد آورد. در پی همین فرمان خسرو بود که
برزویه، پزشک بزرگ ایرانی، مأمور مسافرت به هندوستان شد تا به گردآوری بهترینهای دانش هندی بپردازد. امروزه
شهرت برزویه در ترجمهای است که از کتاب پنچه تنتره هندی به پارسی میانه انجام داد که امروزه به نام کلیله و دمنه
معروف است .
بنابراین فرهنگستان گندی شاپور از کانونهای اصلی دانشورزی، فلسفه و پزشکی در جهان باستان شد. در برخی منابع
اشاراتی به انجام آزمون و امتحان برای اعطاء اجازه طبابت به دانشآموختگان دانشگاه گندی شاپور شدهاست. کتاب « تاریخ
الحکمه » (سرگذشت فرزانگی ) به توصیف این مسئله میپردازد. شاید این نمونه نخستین برگزاری آزمون دانشگاهی در
جهان بوده باشد .
تمامی کتابهای شناخته شده آن روزگار در زمینه پزشکی، در کتابخانه گندی شاپور گردآوری و ترجمه شده بود، با اینکار
گندی شاپور تبدیل به کانون اصلی انتقال دانش میان شرق و غرب گشت. گندی شاپور و همچنین آموزشگاه وانسیبین که
پیش از فرهنگستان گندی شاپور در دزفول بنیاد شده بود تأثیر بزرگی در شکل گرفتن نهاد «بیمارستان » بویژه کلینیک
آموزشی در جهان داشتند .
دانشگاه گندی شاپور در عصر خود بزرگترین مرکز فرهنگی شد. دانشجویان و استادان از اکناف جهان بدان روی
میآوردند. مسیحیان نسطوری در آن دانشگاه پذیرفته شدند و ترجمه سریانیهای آثار یونانی در طب وفلسفه را به ارمغان
آوردند نو افلاطونیها در آنجا بذر صوفی گری کاشتند. سنت طبی هندوستان، ایران، سوریه و یونان در هم آمیخت و یک
مکتب درمانی شکوفا را به وجود آورد . به فرمان انوشیروان، آثار افلاطون و ارسطو به پهلوی برگردان شد و در دانشگاه
تدریس شد [۲۲]
در سالهای آغازین پیدایش دین اسلام در عربستان، دانشکده پزشکی و بیمارستان گندی شاپور شمار زیادی استاد ایرانی،
یونانی، هندی و رومی را در خود جا داده بود. گفته شده که حتی پزشک شخصی محمد، پیامبر اسلام، نیز از دانشآموختگان
)فارغالتحصیلان( دانشکده پزشکی جندیشاپور بودهاست .[نیازمند منبع ]
در دانشگاه گندی شاپور، دوره ساسانیان، بخشی به گردآوری اطلاعات در باره بیماریهای دریانوردان و راههای درمان
آنها اختصاص داشتهاست. در سفرهای دریایی اکتشافی که در زمان هخامنشیان انجام میشد، همواره پزشکانی با
کاروانهای دریایی همراه بودند که وظیفه مراقبتهای بهداشتی دریانوردان را بر عهده داشتهاند. در کتاب دینکرد آمدهاست
در دوران ساسانی « که در بندر سیراف و بندر هرمز نوعی دانشکده افسری به نام ناوارتشتارستان به آموزش و پرورش
افسران نیروی دریایی ایران میپرداخت ».[۲۰][۲۴]
ادیان در دوران ساسانیان
آیین مانی
نوشتار اصلی : مانی
در دوران پادشاهی شاپور اول مانی ادعای پیامبری و مذهبی تازه آورد که از اختلاط سایر ادیان و مذاهب فراهم ساخته
شده و در شرق و غرب دنیای آنروز گسترش یافت. مانی بزرگ زادهای از اشکانیان بود پدرش فاتک از مردم همدان بود.
وی در سال ۲۱۵ در یکی از روستاهای نزدیک بابِل به دنیا آمد. وی در کودکی به کسب دانش و فلسفه پرداخت و سپس
ادیان زرتشتی، عیسوی، بودایی و یونانی را مورد مطالعه قرار داد و در بیست و چهار سالگی ادّعای پیامبری کرد و سپس
به وسیله «پیروز » برادر شاپور یکم که دین او را پذیرفته بود به دربار راه یافت و کتاب خود «شاپورگان » را به شاپور
تقدیم داشت. شاپور دین مانی را پذیرفت و مانی را در ترویج آن دین آزاد گذاشت، مانی به هندوستان و چین سفر و دوباره
به ایران بازگشت، در دوران پادشاهی بهرام یکم مؤبدان زرتشتی از پیشرفت دین مانی بیمناک شده شاه را بر آن داشتند که
بین آنها و مانی مناظرهای ترتیب دهند، مانی در این مذاکره شکست خورده به دستور بهرام به زندان افکنده میشود و زیر
شکنجه جان میدهد و یا به روایتی دیگر زنده زنده پوست کنده و پوستش را از کاه انباشته و بالی دروازه گندیشاپور
آویزان میشود و از آن هنگام آن دروازه باب مانی خوانده میشود ) ۲۰۲ میلادی( .
آیین مانی نخستین بدعت دینی بود که با سر و صدای بسیار از تصادم آرا و عقاید پدید آمد. آیین مانی که در واقع معجونی از
عقاید و مذاهب متداول آن عصر بود، نزد مغان، بدعتی بزرگ تلقی شد و چنان که در تاریخها آوردهاند موبدان برای
برانداختن آنها، جهد بسیار کردند. او را محاکمه کردند و نابود نمودند و پیروانش را نیز سخت عقوبت دادند. با این همه
آیین او، که ذوق عرفانی و لطف هنری خاصی داشت از میان نرفت و سالها نه تنها معارض آیین زرتشت بود بلکه با آیین
عیسی و حتی با دین مسلمانی هم معارضه میکرد . [۲۳]
آیین مزدک
چندی برنیامد که مزدک ظهور کرد و سخنانی تازهتر آورد. این مزدک، چنانکه از اخبار برمیآید خود از موبدان بود و
آیین تازهای هم که آورد تاویلی از آرای زرتشت به شمار میآمد. در مساله وجود شرور و آلم، که هم زرتشت و هم مانی
بدان عنایتی خاصص داشتند و محور عقاید ثنوی شمرده میشد، مزدک رایی تازه اورد و گفت تمام بدیها و زشتیهای
جهان را باید از دیو رشک و دیو خشم و دیو آز دانست زیرا، چیزی که برابری و مساوات مردم را که مایه رضای هرمزد
است نابود کرده و از میان برده است، قدرت و استیلای این دیوان تبهکار است. بنابراین تا هرآنچه مایه رشک و خشم وآز
مردم است، از میان نرود مساوات و برابری که فرمان هرمزد و خواست اوست در جهان پدید نمیآید. با کشتار شگفتانگیز
بیشفقتی که خسرو انوشیروان از پیروان مزدک کرد موبدان گمان بردند که آیین پسر بامداد یکسره از جهان برافتاد. اما این
گمان درست درنیامد و آیین مزدک حتی پس از سقوط ساسانیان باقی ماند و یک چند نیز با نام خرمدینی به معارضه
مسلمانان برخاست . [۵۷]
زروانیان
از محققان، بعضی گمان بردهاند که این آیین بعد از عهد زرتشت به وجود آمده است و از صبغه تاثیر و نفوذ فلسفه یونان
برکنار نیست. تاثیر یونان را، در توسعه و تکمیل این آیین، شاید نتوان انکار کرد ولیکن حقیقت آن است که ذکر زروان در
اوستا نیز آمده است. احتمال است که این عقیده، از تاویل بعضی اقوال اوستا برآمده باشد و مایههایی از عقاید کلدانیان و
سپس از فلسفه یونانی نیز بر آن افزوده شده باشد. به هر حال موبدان و روحانیان زرتشتی، آیین زروان را نیز مانند عقاید
مانی، نوعی رفض و بدعت میشمردند و با آن مخالفت میورزیدند. نهایت آنکه در آخر دوره ساسانی، به سبب تحولی که
در همه اوضاع زمانی پیش آمده بود، این آیین نیز رواج بسیار یافت وحتی به عقیده برخی از محققان درین دوره فرقه
زروانی بر دیگر فرقههای زرتشتی برتری داشت . [۵۱]
آیین عیسی
آیین عیسی از دوره اشکانیان در بین مردم ایران پراکنده میگشت. در دوره ساسانی، تیسفون اسقفی داشت و بسی از
خاندانهای نامآور، به آیین ترسایی گرویده بودند . پادشاهان ساسانی از وقتی که روم آیین عیسی را پذیرفت ترسایان را بس
پرخطر میشمردند و به آزار و تعقیب آنها میپرداختند. مغان و موبدان نیز همواره آنان را بدین کار تشویق میکردند.
بعضی مانند یزدگرد اول و خسروپرویز با آنان با لطف و نرمی رفتار کردند. اما هر روز جسارت و توقع ترسایان، افزوده
میشد و کار را سخت میکرد. در دوره یزدگرد یکبار کشیشی، در شهر هرمزداردشیر خوزستان، آتشکدهای را که در
مجاورت کلیسا بود منهدم کرد . پیداست که این گستاخی تا چه حد سبب خشم موبدان و بزرگان میگشت. بار دیگر در ری
نرسی نام ترسایی، در آتشکدهای رفت و آتش را خاموش کرد. آنجا را نمازخانه ترسایان نمود و به عبادت ایستاد. این کار
نیز اسبابی بود که یزدگرد را از مهر و علاقهای که نسبت به ترسایان میورزید پشیمان میکرد . آیین ترسا در آن روزگار
در ایران انتشاری داشته است. حتی سختگیریهای موبدان، مانع از انتشار سریع آن در بین طبقات مختلف مردم نبوده
است .[۵۲]
آیین بودا
از سوی مشرق نیز آیین بودا هر روز گسترش مییافت. در بلخ و سغد و بلاد مجار چین و هند، همواره زاهدان و سیاحان
بودایی به نشر و بسط تعالیم بودا اشتغال داشتند. در آخر دوره ساسانیان سرگذشت عبرنت انگیزی از بودا تحت عنوان
بوذاسف و بلوهر در بعضی از بلاد ایران انتشار داشت. گذشته از آن، چنانکه از ماخذ برمیآید، بودا یا یکی از شاگردان او
کتابی نیز به فارسی داشته است .[۵۳]
ادبیات ساسانی
نگاشتهها و نوشتههایی که از روزگار ساسانیان برجای مانده، تنها به زبان پارسی میانه که از دیرباز زبان پهلوی خوانده
شده، نیست. به زبانهای پارتی یا زبان پهلوانیک و زبان سغدی و زبان خوارزمی و زبان ختنی و زبان طخاری نیز آثاری
برجا ماندهاست .[۵۲]
نگارهٔ هرمز یکم سومین پادشاه ساسانی بر روی یک سکه طلا
سکههای ساسانی
نوشتار اصلی : سکههای ساسانی
مسکوکات ساسانی طلا و نقره و مس بودند اما نسبت بین ارزش آنها در تمام دوره ساسانیان ثابت نبود. درهم نقره معمولً به
بین ۳٫۲۵ تا ۳٫۳۲ )سه و شصت و پنج تا سه و نود و چهار( گرم وزن داشت. این وزن بر اساس سکههای اشکانی و
سکههای فنیقی است. در سکههای ساسانی نقش شاه همواره در یک طرف سکه حک شدهاست و در طرف دیگر معمولً یک
آتشدان است .[۵۵] سکههای ساسانی از طلا و نقره و مس بود. سکههای نقره را زوزن میگفتند . تاریخ سکهها مشخص
سالهای سلطنت ساسانی است. خط و زبان سکهها، پهلوی ساسانی میباشد .[۵۲]
شجرهنامه و گاهشمار شاهنشاهان
نوشتار اصلی : فهرست شاهنشاهان ساسانی
اردشیر بابکان
۲۲۱–۲۲۲
میلادی
شاپور یکم
۲۰۲–۲۲۱
هرمز
یکم
۲۰۳–۲۰۳
بهرام یکم
۲۰۲–۲۰۳
نرسه
۳۷۲–۲۳۳
بهرام دوم
۲۳۳–۲۰۲
هرمز دوم
۳۱۷–۳۷۲
بهرام سوم
۲۳۳
آذر نرسه
۳۷۳
شاپور دوم
۳۰۳–۳۱۷
اردشیر دوم
۳۴۳–۳۰۳
شاپور سوم
۳۴۴–۳۴۳
بهرام
چهارم
۳۳۳–۳۴۴
یزدگرد
یکم
۲۲۱–۳۳۳
بهرام
گور
۲۳۳–۲۲۱
یزدگرد
دوم
۲۵۰–۲۳۳
هرمز سوم
۲۵۳–۲۵۰
پیروز یکم
۲۴۲–۲۵۳
بلاش
۲۴۴–۲۴۲
جاماسپ
۲۳۳–۲۳۰
قباد یکم
۲۳۰–۲۴۴
بار نخست
۵۳۱–۲۳۳
بار دوم
خسرو
انوشیروان
۵۰۳–۵۳۱
هرمز چهارم
۵۳۷–۵۰۳
قباد
خسرو پرویز
۵۳۷
بار نخست
۲۲۴–۵۳۱
بار دوم
خسرو
سوم
۲۳۷
شهریار
شاهزاده
قباد دوم
۲۲۴
جوانشیر
۲۳۷
پوراندخت
۲۳۱–۲۳۷
آزرمی
دخت
۲۳۱
فرخزاد
خسرو
۲۳۲–۲۳۱
یزداندار
شاهزاده
یزدگرد سوم
۲۵۱–۲۳۲
اردشیر
سوم
۲۳۷–۲۲۴
دختر
پیروز سوم
۲۰۰–۲۵۱
مهران
جشنسده
نرسی )نوه
یزدگرد سوم(
نامشخص- ۲۰۰
پیروز دوم
۲۳۷
نگارخانه
جام نقرهای مربوط به دوره ساسانی - ارتفاع تقریبی ۳۷ سانتیمتر .
یک جام ساسانی یافته شده در طبرستان
شکار خسرو اول
جام طلایی با تصویر نوازندگان
جام زرین با شیشههای رنگین با تصویر انوشیروان
پیکره سر اسب یافت شده در کرمان در موزه لوور
نمونه پارچه از دوره ساسانی
نمونه پارچه بافت مصر که دارای نقوش ساسانی است
کلاه خود دوره ساسانی
نیم تنه سنگی ساخته شده در دوره ساسانی - موزه ایران باستان
نیم تنه سنگی ساخته شده در دوره ساسانی - موزه ایران باستان
پیوند به بیرون
در ویکیانبار پروندههایی درباره ساسانیان موجود است .
ماحصل اختلافات داخلی « ، سقوط ساسانیان »
تاریخ ساسانیان
میراث ساسانیان: ایرانشهر یا شکست در برابر اعراب؟
ساسانیکا
پانویس
1.
Encyclopedia of the Peoples of Africa and the Middle East, Vol.1, Ed. Jamie Stokes, (Infobase Publishing, 2009), 601.
زند وهومن یسن و کارنامه اردشیر پاپکان، صادق هدایت، انتشارات آزادمهر، چاپ نخست ۱۳۴۲
art-arena.com، بازدید: ژوئن ۲۷۱۷ .
کارنامه اردشیر بابکان، از متنهای دوره ساسانی
ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن - ISBN: 964-351-285-1 ، صفحه ۱۱۷
ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن - ISBN: 964-351-285-1 ، صفحه ۲۳
کارنامه اردشیر بابکان با متن پهلوی، دکتر بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ نخست ۱۳۵۲
شاهنامه ۰، صفحه ۱۱۲
تورج دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، تهران ۱۳۴۳ ، ص ۱۲
آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 351- صفحه : 89
شاهنامه فردوسی، گنگ دژ هودخ: نام اورشلیم در شاهنامه، به پارسی
English Historical Review 25, F. C. Conybeare 1910 ۵۱۰- صفحه ۵۷۲
تاریخ تمدن ایران ساسانی، استاد سعید نفیسی، چاپ دوم ۱۳۴۲ ، ص ۲۲۳ ، چلیپای ترسایان در ایران
آرتور کریستنسن، ایران در زمان ساسانی، فصل ۱۷ ، انقراض دولت ساسانی
دو قرن سکوت، عبدالحسین زرینکوب
ایران ساسانی، تورج دریایی،
ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن ISBN964-351-285-1 321- صفحه: 320
ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن ISBN964-351-285-1 صفحه: ۱۲۲
ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن ISBN964-351-285-1 311 - صفحه: 310
ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن ISBN964-351-285-1 ، صفحه: ۱۲۵
آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN964-351-285-1 صفحه : 212
ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن - ISBN: 964-351-285-1 ۲۷۱ - صفحه ۳۳۲
ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن - ISBN: 964-351-285-1 ۲۲۰- صفحه ۲۱۰
سواره نظام زبده ارتش ساسانی، ص ۵
سواره نظام زبده ارتش ساسانی، ص ۲
آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 335
آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 139
آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 333
آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 333
آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 181
آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 125
آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 122
آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 120
آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 122
آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 138
ابوذری، م. ) ۱۳۴۷ ( آشنایی با میراث فرهنگی هنری ایران، تهران، سازمان پژوهش فرهنگی .
ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن - ISBN: 964-351-285-1 ۳۷۲- صفحه ۳۷۳
ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن - ISBN: 964-351-285-1 صفحه ۳۷۰
تورج دریایی. شاهنشاهی ساسانی. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: انتشارات ققنوس، 3185 ، چاپ پنجم، ص 339 .
تاریخ ایران کمبریج، از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، جلد سوم قسمت اول . ویراستار جی. آ. بویل. ترجمه
حسن انوشه. تهران: انتشارات امیر کبیر، 3119 ، ص 679.
تورج دریایی. شاهنشاهی ساسانی. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: انتشارات ققنوس، 3185 ، چاپ پنجم، صص
338-339.
British Museum - Iran before Islam: The Sasanians
<http://www.seemorgh.com/culture/default.aspx?tabid=2482&;conid=17769&mID=8926/>
لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ نیلاب .
لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ گندشاپور .
تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد ۲-عصرایمان، کتاب اول، فصل هفتم-ایرانیان، I- جامعه ساسانیان
ماهنامه پیام دریا، شماره ۱۴۱ ، تیرماه ۱۳۴۰ .
ماهنامه اطلاعات علمی، شماره ۳۵۴ ، تیرماه ۱۳۴۴ .
دو قرن سکوت، ص ۲۰۳ و ۲۰۲
دو قرن سکوت، ص ۲۰۲ و ۲۰۵
دو قرن سکوت، ص ۲۰۲ و ۲۰۰
دو قرن سکوت، ص ۲۰۳
دو قرن سکوت، ص ۲۴۷
ادبیات ساسانی، ص ۱۵
ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن ISBN:964-351-285-1 صفحه: 12
56. ساسانیان
جستارهای وابسته
امپراتوری پارس
طبقات اجتماعی دوران ساسانی
شهرهای ساسانی
معماری ساسانیان
تاریخ ساسانیان
فهرست شاهنشاهان ساسانی
منبعشناسی تاریخ ساسانی
ارتش ساسانیان
منابع
10 پل
- توضیحات
- دسته: تاریخ و آثار باستانی
- نمایش از 17 فروردين 1394
- نوشته شده توسط علی نجفی
- بازدید: 762
علی نجفی
از دیرباز راههای بسیاری برای تردد مسافران و کاروانهای تجاری وجود داشت که به واسطه موقعیت جغرافیایی و عوارض طبیعی در طول تاریخ صدها پل برای سهولت رفت و آمد مسافران روی رودها و درهها ساخته شد که از برخی از آنها هنوز استفاده میشود و بسیاری از آنها نیز ویران شده است. در اینجا به معرفی ده پل تاریخی در گوشه و کنار این سرزمین باستانی میپردازیم.
پل جی
این پل که مربوط به دوره ساسانیان و پیش از اسلام است در چهار کیلومتری شرق اصفهان و روی زایندهرود ساخته شده است. نوع ساخت این پل که در میان چشمههای آن قوسهای زیبای کوچکی اجرا شده، هنوز کاملا سالم و پابرجا و قابل استفاده است. این پل را میتوان قدیمیترین پل ساخته شده روی زایندهرود نامید که بارها در طول تاریخ و بویژه در قرون اولیه اسلامی مورد تعمیر و مرمت قرار گرفته است. مصالح به کار رفته در این پل خشت و آجر و ساروج است و کارشناسان دلیل استقامت و ماندگاری آن را نیز همین موضوع میدانند.
طول این پل 105 متر و عرض آن پنج متر است که این امر سبب شده رفت و آمد مسافران و کاروانها از روی آن به سادگی انجام شود. به گواه بسیاری از باستان شناسان دلیل اولیه ساخت این پل، استفاده از آن در لشکرکشیهای نظامی بوده که بعدها مورد استفاده تجاری و... قرار گرفت. در دوران صدر اسلام این پل با نام پل حسین شناخته میشد و در نزدیکی آن تعداد زیادی آثار و ابنیه با شکوه ساخته شده بود.
پل دختر لرستان
این پل ابتدای جاده پلدختر خرمآباد و در ورودی شهر پلدختر قرار گرفته است. اکنون تنها دو طاق چشمه در طرفین منتهیالیه شرق و غرب باقی ماندهاند که جاده آسفالته از زیر طاق چشمه شرقی عبور میکند و در منتهیالیه غرب نیز طاق چشمهاش ارتفاع کمی دارد. این دومین پلی است که در لرستان بنام «کر و دت» یا پل دختر مشهور است هرچند این بنا قرن چهار هجری قمری مورد مرمت و تجدید بنا قرار گرفته است، اما اصل آن بنا به احتمال زیاد مربوط به دوره ساسانی است.
جهت پل شرقی ـ غربی وطول آن 270 متر است و پایههای پهن و قطور آن از سنگ ساخته شدهاند. امروزه تنها یک طاق از پل موجود است که جاده خرمآباد ـ اندیمشک از زیر آن میگذرد. بلندای این طاق 18 متر از سطح آسفالت است و نزدیک به 30 متر از آب رودخانه ارتفاع دارد. عرض چشمه موجود 5/11 متر است. درباره وجهه تسمیه پل برخی آن را منتسب به ایزد بانو آناهیتا میدانند. بیتردید این پل اهمیت ویژهای در ارتباط بین مناطق جنوب با غرب و مرکز و شمال داشته و علاوه بر اتصال لرستان و ایلام راه اصلی شاپوربه جندیشاپور شهر قدیمی خوزستان (دوره ساسانی) به شمار میرفته است.
اکنون پنج پایه ستون و ستون سالم باقی مانده و بقایای چهار پایه ستون تخریب شده نیز در محل عبور آب دیده میشود. در منتهیالیه غربی پل، ورودی شیبداری به سمت جاده قدیم تعبیه شده است و مسافران از طریق عبور از این پل امکان عبور از رودخانه و دره آن را پیدا میکردند. در منتهیالیه شرقی و در کنار طاق چشمه سالم، دو طاق نمای کوچگ به صورت L در کنار هم قرار گرفته و مسیر به گونهای است که مسافران با استفاده از سطح شیبدار و برگشت آن از روی قوس اول به سمت پایین حرکت کرده و از زیر قوس دوم از پل خارج میشدند.
پل قافلانکوه
مسافرانی که از زنجان به میانه سفر میکنند در مسیر خود و در 20 کیلومتری جنوب شرقی شهر میانه با چشمانداز پلی بسیار زیبا روی رود قزل اوزن روبهرو خواهند شد که حدود 600 سال پیش و در دوران پیش از صفویان و مقارن با عصر تیموری ساخته شده است. البته برخی از باستان شناسان، شالوده اولیه این پل را هم مربوط به دوران ساسانیان میدانند.
این پل دارای یک دهانه بزرگ و دو دهانه جانبی کوچک در طرفین است. در طول تاریخ مسافران و جهانگردان بسیاری از این مسیر عبور کرده و به توصیف این پل زیبا پرداختهاند. یکی از مشهورترین این افراد مادام دیولافواست که در دوره قاجاریه به ایران سفر کرد و کل مشاهدات سفر خود به ایران و عراق را در قالب سفرنامهای زیبا به نگارش درآورد.
پروفسور پوپ در کتاب بررسی هنرهای ایران، تاریخ بنای پل را اواخر قرن 15 میلادی (قرن 10 هجری) دانسته و نام معمار آن را حاج عباس بن الحاج محمد بن العباس قزوینی و نام حاکم وقت را محمد روان بن عثمان القزوینی نوشته است.
نکته تاسفبار در مورد این پل، تخریب عمدی آن به وسیله مواد منفجره در زمان حکومت پهلوی و توسط خرابکاران و متمردان محلی است که موجب شد بخش میانی این پل کاملا آسیبدیده و از بین برود، این پل به اندازهای سالم و استوار باقی مانده است که اگر این اتفاق روی نمیداد، هنوز قابل استفاده بود. این موضوع سبب شد اهالی محل، این پل را با نام پل شکسته نیز خطاب کنند.
پل چالان چولان
پل چالان چولان در دشت سیلاخور در مسیر جاده قدیمی دورود به خوزستان و اصفهان روی رودخانه سزار در روستای گاراژ احداث شده است. این پل در زمان صفوی و روی شالوده پلی از زمان ساسانی ساخته شده و طول این پل 120 متر است که دارای شش طاق چشمه آجری است که پایههای آن تا ارتفاع یک متری از سنگ و بدنه از آجر ساخته شده است. اکنون این پل دارای شرایط مناسبی است. نکته قابل توجه تغییر نکردن عرض رودخانه است که هنوز آب از زیر تمام طاق چشمههای آن عبور میکند.
در دو طرف گذرگاه این پل دو دیواره آجری به ارتفاع 90 سانتیمتر برای امنیت و ممانعت از سقوط عابران از روی پل ایجاد شده است. روی گذرگاه پل، جان پناه آجری در طرفین مسیر ایجاد شده که در بالا به شکل مثلثی و شیروانی ساخته شده است. تا چندی پیش عبور و مرور خودروها از روی این پل انجام میگرفت که امروزه با ساختن پلی جدید در کنار آن، مسیر حرکت ماشینها تغییر کرده است. در پایههای پل و قسمتی که با آب تماس دارد، زائدههای مثلثی شکلی ایجاد شده است که جریان عبور آب را تسهیل میکند. پل تاریخی چالان چولان در زلزله فروردین 85 خسارت دید که اکنون این بخشها مرمت شده است.
پل لاتیدان
برای دیدن طویلترین پل ایران باید به جنوب ایران و استان هرمزگان سفر کنید. در 50 کیلومتری غرب بندرعباس روی رود «کول» پلی بسیار بلند و طویل به طول 800 متر ساخته شده است که برای تجسم اندازه آن کافی است بدانید طول پل لاتیدان چیزی حدود سه برابر سی و سه پل اصفهان است.
متاسفانه امروزه بخشهای زیادی از این پل تخریب شده و تنها 270 متر از سمت غرب و 150 متر از سمت شرقی این پل پا برجاست و 380 متر از بخشهای میانی پل در طول زمان و به دلیل شدت سیلابهای فصلی این رود از بین رفته است و اگر برای مرمت و بازسازی آن اقدامی اساسی صورت نگیرد، شاید فرزندانمان فرصت دیدن این یادگار با شکوه را نداشته باشند.
عرض پل لاتیدان به دلیل طولانی بودن آن در بخشهای مختلف متغیر است. یکی از اصلیترین دلایل تخریب قسمت میانی پل، نبود امکان ساخت پی و شالوده محکم برای آن به دلیل شدت جریان آب رود است. مصالح به کار رفته در ساخت این پل سنگهای تراش نخورده و ناهمگون است که توسط ملاط به یکدیگر متصل شدهاند.
پل کهنه کرمانشاه
پل کهنه کرمانشاه در شرق کرمانشاه کنونی روی رودخانه قرهسو قرار دارد. این پل از روزگار کهن نقشی مهم در ارتباط میان ایران و بینالنهرین و عراق امروزی داشته و تقریبا بیشتر کاروانهایی که به قصد شهرهای کربلا، نجف، کاظمین، سامرا و سایر شهرهای عراق از ایران سفر میکردند، ناگزیر به عبور از این پل بودند. امروزه بعد از گذشت صدها سال از ساخت این پل هنوز به اندازهای قدرتمند باقی مانده که از آن برای عبور و مرور خودروها و کامیونهای حمل آجر که محصولات کورههای آجرپزی اطراف پل را به سایر نقاط حمل میکنند، استفاده میشود.
تاریخ ساخت پل مربوط به دوره صفوی است البته در کتاب معماری ایران یوسف کیانی این پل را ساسانی ـ سلجوقی معرفی کرده و همچنین در کتاب پلهای قدیمی ایران (تحقیق و تألیف: محمد علی مخلص، سازمان میراث فرهنگی) آمده است: «بنیان اولیه ساسانی، تعمیر سلجوقی و بازسازی کامل در دوره صفویه.» این پل، شش طاق دهانه دارد و عرض معبر آن حدود هفت متر است. طول فعلی پل تقریبا 149متر و اکنون روی پل آسفالته است.
این پل در انتهاى خیابان کمال اسماعیل اصفهانى و انتهاى جنوبى خیابان خواجو واقع شده است. پل خواجو در سمت شرقی 33 پل در دوره صفویه به سال 1060 هجری و همزمان با حکومت شاه عباس روی بقایای پلی که در دوره تیموری و با نام حسن بیک ساخته شده بود بنا شد. در طول تاریخ پل خواجو با نامهای بسیاری مانند بابارکنالدین، پل حسنآباد، پل شیراز و پل شاهی شناخته شده است.
این پل کاربری دومنظوره داشته و میتوانست در صورت نیاز به عنوان سد نیز عمل کند براساس روایات تاریخی و آثار باقیمانده هرگاه که شاه تصمیم میگرفت با بستن دریچههای زیر گذر پل، این سازه به مانند سد عمل کرده و سطح آب در جلوی دریچهها بالا میآمد و فضایی شبیه دریاچه در برابر آن ایجاد میشد. شاهعباس دستور داده بود در میانه پل کوشکی کوچک برای خود و خانوادهاش بسازند که در هنگام مراسم و جشنها و برنامههای تفریحی که در زایندهرود انجام میشد در این اتاقها اقامت کند. این فضا هنوز پابرجاست و دارای تزئینات بسیار زیبایی است. پل خواجو 150 متر طول و 14 متر عرض دارد که بر این اساس میتوان آن را یکی از پلهای طویل کشور ایران قلمداد کرد.
پل گاومیشان سند
این پل روی رود سیمره، پس از تلاقی رود کشکان و در جاده دره شهر، بعد از روستای بابا خوارزم قرار گرفته است. اکنون تمام رود سیمره از بستر میان دو پایه پل عبور میکند که تاق آن نیز شکسته است. سایر چشمههای پل سالم ماندهاند. بستر رود سیمره هشت متر پایینتر از کف چشمههای پل قرار دارد که طی چند قرن به وجود آمده است. نزدیک به 200 سال پیش، این پل را والی پشتکوه مرمت کرده بود. طول این پل 168 متر و عرض گذرگاه آن هشت متر بوده است. اکنون شش چشمه نسبتا سالم از پل گاومیشان باقیمانده است. بزرگترین چشمه طاق این پل حدود 7/32 متر عرض دارد و در ساخت این بنا از مصالح قلوه سنگ، آجر، بلوکهای سنگی و ملاط گچ نیمکوب استفاده شده است.
این بنا در دورههای صفوی و قاجار مورد مرمت و استفاده قرار گرفته است. در قسمت جنوب پل اتاقها و فضاهای طاقداری تعبیه شده بود که گذرگاه پل از روی آن عبور میکرد. مقطع پایه ستونهای پل؛ بیضی است که این نوع طراحی برای تسهیل در عبور جریان آب است. نکته هوشمندانه در ساخت این پل، استقرار پایهها روی بستر صخرهای طرفین رودخانه است که تماس این پایهها را با فشار آب و رطوبت ناشی از آن به حداقل رسانده است. علاوه بر موارد ذکر شده، در زیر گذرگاه پل، یک فضای مسقف با قوس و طاقهایی طراحی شده به وجود آمده است. سرهنری راولینسون در سفرنامه خود مینویسد: «پلی که هماکنون روی سیمره (دره شهر فعلی) قرار دارد یکی ازمهمترین پلهای ایران است و آن را حسین خان بزرگ، والی معروف ایلام و لرستان به سال 1008 هجری قمری تعمیر کرده و طول آن 168 گام است.»
پل کشکان
این پل روی کشکان رود در جاده خرمآباد ـ کوهدشت و 40 کیلومتری کوهدشت در روستای پاپل، قرار گرفته است. در متون تاریخی از آن به عنوان کژکی یاد شده است. دره کشکان از دیر باز شاهد حضور و زندگی انسانها بوده است. به همین دلیل بیش از چهار پل روی این دره و به فاصله کمتر از 500 متر ساخته شده که خود گویای اهمیت این گذرگاه تاریخی است.این پل دارای 12 چشمه بزرگ و یک چشمه کوچک در منتهیالیه غربی پل است. پایه ستونها از سنگتراشخورده و بدنه از لاشه سنگ و ملاط گچ، آهک و ساروج ساخته شده و در منتهیالیه قوسها از آجر استفاده شده است. قطر پایهها بسیار زیاد بوده و در حد فاصل میان پایهها و قوس چشمهها، حجرههای مسقفی ایجاد شده است. در این پایهها از مقطع بیضی برای سهولت در عبور آب استفاده شده است.
روی پایه ستونهای پل، حفرههایی برای دفع رطوبت تعبیه شده است. روی گذرگاه پل نیز سوراخهایی به سمت بیرون دیده میشود که رطوبت و آبهای ناشی از نزولات جوی را به خارج از پل هدایت میکند. نکته قابل توجه این است که اکنون آب رودخانه تنها از میان دو چشمه پل عبور میکند و با توجه به طول زیاد پل نمیتوان استنباط کرد حتی در زمان ساخت، کل پایهها در آب قرار داشته و احتمالا پل، گذرگاه عبور از رود و دره کوچک محل عبور رود محسوب میشده است.
امروزه بخشهای زیادی از پل تخریب شده که بیشتر شامل فرو ریختن طاق چشمهها و قوس آنهاست. طول پل 285 متر است که با احتساب دنبالههای آن 340 متر میشود. امروزه از دروازه طاق پل تنها سه دهنه آن تخریب شده و بقیه هنوز سالم است. برخی از پایههای پل با سنگهای بزرگ و حجاری شده ساخته شده و ارتفاع آن از سطح رودخانه 30 متر است.
سی و سه پل
سی و سه پل مشهورترین پل ایران و ویترین گردشگری در اصفهان است؛ نامی که تقریبا برای بیشتر گردشگران خارجی هم آشناست. این پل زیبا و تاریخی با نامهای پل اللهوردیخان، پل چهار باغ، پل سی و سه چشمه و پل جلفا نیز شناخته میشود و از یادگارهای عصر صفوی و ساخته شده در زمان سلطنت شاه عباس است. دلیل هر یک از این نامها به مناسبت خاصی است برای نمونه اللهوردیخان نام سازنده و جلفا نام محلهای معروف در نزدیکی این پل است. این پل حدود 300 متر طول و 14 متر عرض دارد و روی زایندهرود به همراه 33 چشمه آب بنا شده که البته براساس مستندات باقی مانده در ابتدا چهل چشمه داشته است.
شرح زیبایی این پل در بسیاری از سفرنامههای مسافران خارجی که در طول تاریخ به اصفهان سفر کردهاند، ذکر شده است. برای نمونه سر پرسی ساکس این پل را زیباترین پل تمام دنیا میداند و دیدن آن را به همه جهانگردان توصیه میکند.
سی و سه پل دارای دو طبقه مجزاست و در طرفین آن پیادهروهایی برای عبور و مرور ساخته شده و در میانه آن عرض کافی برای حرکت سواران و ارابهها تعبیه شده است. روایت است شاه عباس علاقه خاصی به این پل داشته و بسیاری از جشنها و مناسبتها را در آن برگزار میکرده است. از مهمترین این جشنها، جشن آبریزگان بوده که در سیزدهمین روز تیر هر سال برگزار میشده و مردم در این روز به جشن و شادی پرداخته و روی هم آب میپاشیدند.