مهندس رسول رحیمی
نام کاربری
رمز ورود
مرا بخاطر داشته باش
ایجاد حساب کاربری
درحال حاضر 18 میهمان و هیچ یک از اعضاء آنلاین می باشد.
علی نجفی
ساسانیانبرای دیگر کاربردها، امپراتوری ایران )ابهامزدایی( را ببینید.ساسانیانایرانشهر→→→۱۵۶ میلادی ← –۲۲۲پرچمسیمرغ، نشان شاهنشاهیساسانینقشه حکومت ساسانیان از پررنگ به کمرنگ: مرزهای سنتی،مناطق مورد مناقشه و قلمرو ضمیمه شدهپایتختتیسفون، استخر، بیشاپور،همدان، شوشتر)زمستانی(زبان)ها(پارسیگ)پارسی] میانه(،پارتی] ۱دینمزدیسنا) دین رسمی ,(مسیحیت، یهودیت، کیشمزدکی، مانوی،بوداییگریدولتشاهنشاهیشاهنشاه- ۲۲/۲۲۱-۲۲۲اردشیر بابکان ( نخستین )- ۲۵۱-۲۳۲یزدگرد سوم ( واپسین )تاریخچه- تأسیس۲۲۲- اشغال ایران به دستعربها۲۵۱ میلادیجمعیت- حدود ۲۲۱۳۱٬۰۷۷٬۷۷۷قلعه نظامی رودخان، مستحکم ترین قلعه ایران واقع در استان گیلان منصوب به ساسانیانکاخ ساسانی در سروستانشاهنشاهی ساسانی و یا ساسانیان نام دودمانی ایرانی است که از سال ۲۲۲ تا ۲۵۱ میلادی ) ۲۲۰ سال( بر ایرانفرمانروایی کردند؛ بنیان این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر (یا ارتخشتره؛ از ارت : مقدس، و خشتره : شهریار )[۲] بنا کرد.دودمان ساسانی آخرین دودمان پیش از دوره اسلامی در ایران بودند. شاهنشاهان ساسانی که ریشهشان از استان پارسبود، [۳] بر پهنه بزرگی از آسیای باختری چیرگی یافته، گستره فرمانروایی خود؛ کشور ایران )به پهلوی کتیبهای) را برای نخستین بار پس از هخامنشیان، یکپارچه ساخته و زیر فرمان تنها یک دولت شاهنشاهیآوردند .[۲] پایتخت ایران در این دوره، شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود .جامعه ساسانی به گونه طبقاتی اداره میشد. جامعه به چهار طبقه موبدان - جنگاوران - دبیران و پیشه وران تقسیم میشد .[۵] دین رسمی نیز زرتشتی بود و اوستا و زند منابع اصلی حقوقی و دینی حکومت ساسانی محسوب میشدند .[۲]محتویات ۱ پیشینه ۲ تاریخچهo ۲.۱ شکلگیری و تاریخ دوره آغازین (۳۱۷-۲۷۵)o ۲.۲ نخستین دوره شکوفایی (۳۰۳-۳۷۳)o ۲.۳ دوره میانی (۲۳۴-۳۰۳)o ۲.۲ دومین دوره شکوفایی (۲۲۲-۲۳۴)o ۲.۵ زوال و فروپاشی (۲۵۱-۲۲۲)o ۲.۲ نوادگان ۳ ساسانیان و رقیبانشان ۲ دولت ساسانی ۵ آیینهای درباری ۲ سپاه ۰ جامعه ساسانی ۴ هنر ساسانی ۳ رویه حقوقی ۱۷ کشاورزی ۱۱ ساسانیان در تاریخ کلاسیک ایران و منابع بومیo ۱۱.۱ ساسانیان در شاهنامه ۱۱.۱.۱ پادشاهان ساسانی ۱۱.۱.۱.۱ شاپور یکم ) ۲۲۷ تا ۲۰۲ میلادی( ۱۱.۱.۱.۱.۱ نخستین جنگ شاپور با رومیان )از ۲۲۱ تا ۲۲۲ میلادی( ۱۱.۱.۱.۱.۲ دومین جنگ شاپور با رومیان )از ۲۲۲ تا ۲۰۲ میلادی( ۱۱.۱.۱.۲ شاپور دوم )از ۳۱۱ تا ۳۰۳ میلادی( ۱۱.۱.۱.۲.۱ شرح صلحنامهٔ ایران و روم در عهد شاپور دوم ) ۳۵۲میلادی( ۱۱.۱.۱.۳ اردشیر دوّم ) ۳۰۳ تا ۳۴۲ میلادی( ۱۲ دانشگاه گندی شاپور ۱۳ ادیان در دوران ساسانیانo ۱۳.۱ آیین مانیo ۱۳.۲ آیین مزدکo ۱۳.۳ زروانیانo ۱۳.۲ آیین عیسیo ۱۳.۵ آیین بودا ۱۲ ادبیات ساسانی ۱۵ سکههای ساسانی ۱۲ شجرهنامه و گاهشمار شاهنشاهان ۱۰ نگارخانه ۱۴ پیوند به بیرون ۱۳ پانویس ۲۷ جستارهای وابسته ۲۱ منابعپیشینهنوشتار)های( وابسته : گاهشمار ساسانیاناز » ساسانیان « نام «ساسان » گرفته شده، که اردشیر از نوادگان اوست و داریوش سوم هخامنشی (دارایِ دارایان ) را ازنیاکان او دانستهاند .[۲] نخست کارنامه اردشیر بابکان [۰] به این نسبت گواهی داده و بازهم به نوشته شاهنامه، ساسان پدراردشیر، از موبدان پارسی بود که ریاست معبد آناهیتای شهر استخر پارس را بر عهده داشت. از بازماندگان دارا که درفارس میزیست .[۴] اردشیر در دستگاه بابک که موبد آتشکده آناهیتا، همچنین شهردار و مرزبان پارس بود، پرورشیافت، [۳] ولی درباره نسبت او با بابک اختلاف وجود دارد .[۳] او به گواهی بسیاری از تاریخی نویسان، مردی نیرومند ودلیر بود که سرانجام بر اردوان پنجم اشکانی در دشت هرمزگان پیروز شده و تسخیر سرزمینی که خود به آن ایرانمیگفت را آغاز کرد .[۳]کاخ اردشیر بابکان در فیروزآباد فارسدر آغاز قرن سوم ساسانی تسلط خاندان اشکانی بر نواحی پارس کاهش یافته بود و هر شهر قابل اعتنایی برای خود شاهمستقلی داشت. مهمترین شهر پارس در این زمان شهر استخر بود و ساسان که از دودمان نجبا بود ریاست معبد اناهیتایشهر را بر عهده داشت. پس از وی پسرش بابک جانشینش شد. بابک از طریق روابط خوبی که با خاندان حاکم بر استخریعنی بازرنگیها داشت پسرش اردشیر را به مقام ارگبدی دارابگرد رساند. اندکی بعد اردشیر برخی از حاکمان محلی پارسرا مغلوب کرد و مقام آنها را بدست اورد سپس بر گوچهر شورید و وی را مغلوب کرده و خود حاکم شهر شد. اردشیر قصدداشت تمام ایالت پارس را بدست آورد اما پدرش سعی داشت این کار با رضایت شاه اشکانی باشد. شاه اشکانی - اردوانپنجم - وی و پسرش را به عنوان یاغی یاد کرد و از تایید حکومت پارس برای شاپور برادر اردشیر خود داری کرد. مدتیبعد بابک در گذشت و شاپور جانشینش شد. بین اردشیر و شاپور در گیری ایجاد شد که به با مرگ ناگهانی شاپور به نفعاردشیر به پایان آمد. اردشیر برادران باقیمانده اش را کشت و ایالت کرمان را نیز تسخیر کرد. در نهایت اردوان پنجم بهحاکم اهواز دستور داد تا اردشیر را سرکوب کند اما اردشیر اصفهان را تسخیر کرده و سپس به جنگ حاکم اهواز شتافت.حاکم اهواز مغلوب شد و اردوان پنجم خود به نبرد با وی برخاست . در واپسین جنگ در جلگه هرمزدگان اردوان ازاردشیر شکست خورده و کشته شد . اردشیر به دختر اردشیر یا برادر زاده اش ازدواج کرد و در سال ۲۲۲ میلادی تاجگذاری نمود .[۱۷]سنگنگاره اهورامزدا و اردشیربابکان که یکی از زیباترین و سالمترین نقوش بازمانده از دوره ساسانی است، در گوشهٔشرقی محوطه نقش رستم، بر سینهٔ صخرهای تراشیده شده است .ساسانیان رفتهرفته توانمندتر شده، هویت فرهنگی، نظامی و مذهبی ایرانشهر را نزدیک به چهارصد سال گسترش داده ومرزها را تا سالهای پایانی برپاییشان، به گستره امپراتوری هخامنشی نزدیکتر کردند، هرچند که با گذشت زمان، دستگاهمذهبی در کار کشورداری و دربار نفوذ بسیار نمود و نبردهای چندین ساله با رومیان نیز، کشور را فرسودند. پرده پایانیشاهنشاهیِ ایرانشهرِ ساسانی، در پایان دوره خسرو پرویز )به پهلوی : ابرویز ) با پیروزی سپاه ایران در نبرد اورشلیم ( درشاهنامه: گنگ دژ هودخ [۱۱]) فرو افتاد. پیروزی در این نبرد ۲۱ روزه به فرماندهی شهربراز سردار خسرو، و با یاریجنگافزارهای سنگین و دژکوب و منجنیق، [۱۲] همراه شد با فرستادن چلیپای ترسایان )صلیب اصلی مسیح( [۱۳] از اورشلیمبه پایتخت ایران .[۱۲] اما این رویداد خشم رومیان مسیحی را به دلیل بیاحترامی به چلیپای مسیح برانگیخت؛ نبردهایی بهشکست و پَس نشینی سپاه ایران انجامید و سرانجام خسروپرویز، شاه نیرومند و با ارادهای که با وجود اشتباهها و معایبش،در دوران پادشاهی خود جلوی زیادهخواهی بزرگان را گرفته بود، [۱۲] با خشم بزرگان بخاطر شکستها، به ظاهر با نیرنگو دسیسه از سوی برخی سپاهیان، و با همکاری پسرش شیرویه (قباد دوم ) کشته شد .[۱۲]با مرگ خسرو، و در پی آن مرگ گمانبرانگیز قباد )که بسیاری از برادران خود را کشت(، در زمانی کمتر از شش ماه،چرخهای مرگبار از کینهتوزی، جاه طلبی و خونخواهی آغاز شد و به فروپاشی دستگاه ساسانی انجامید. بسیاری از بزرگانو ارتشیان کشته شدند تا آنجا که در نبود مردان خاندان شاهی، پوران دختر خسرو پرویز و پس از او، آزرمیدخت، خواهرپوراندخت را به شاهی برگزیدند .[۱۲] با گزینشهای پیدرپی و برگزیدن بیش از ده شاهنشاه در مدت چهار سال، [۱۲] یزدگردسوم از سوی بزرگان استخر برگزیده شد ولی چون نسبتی نزدیک با شاه نداشت [۱۵][۱۲] محبوبیتی نیافت. سرانجام لشکرخلیفه عمرابن الخطاب آگاه از ناتوانی مرزبانان، رفته رفته به کشور نفوذ کرد .[۱۵] بازمانده سپاه ایران در نبرد جسر ( یانبرد پل ) پیروز شده، ولی دو نبرد سرنوشت سازِ قادسیه و جنگ نهاوند با پیروزی اعراب پایان یافتند و پس از سقوط نهاوندایران دیگر نتوانست یکپارچگی خود را بار دیگر بدست آورد و همهٔ شهرهای ایران یکی پس از دیگری بهدست اعرابافتاد . پایتخت ایران، شهر تیسفون )به عربی مدائن ) در ۲۳۰ میلادی به دست اعراب افتاد، یزدگرد سوم با سرنوشتی ناآشكارگریخت و اثری از او نماند؛ به گمان برخی از تاریخ نگاران، آسیابانی از مرو او را بهخاطر جامه زربافتش کشت. با مرگیزدگرد به سال ۲۵۱ میلادی، شاهنشاهی ساسانی پایان یافت، هرچند که بازماندگان خاندان شاهی در ایران، یا گریختگان بهچین، از جمله پیروز پسر یزدگرد؛ برای استقلال دوباره ایرانشهر از خلافت عمر بسیار کوشیدند .قلعه دختر - ساخته شده به دست اردشیر بابکان بنیانگذار امپراطوری ساسانیان - فیروزآباد فارساین باور و این دید ایرانشهری یا منش ایرانشهری یا ایرانی از دوره ساسانی سرچشمه گرفتهاست... ساسانیان اولین سلسلهایدر ایران هستند که ایده ایرانشهر را به عنوان یک ایده سیاسی و هویت فرهنگی ایرانیان برپا میکنند. مهمترین میراثساسانیان این است که ما اکنون ۱۴۷۷ سال است با این ایده زندگی میکنیم. ما پیدایش این ایده را مدیون ساسانیان هستیم .[۱۲]تاریخچهشکلگیری و تاریخ دوره آغازین ( ۰۶۰-۲۰۵)روایتهای متناقضی از سقوط امپراتوری اشکانی و در پی آن خیزش شاهنشاهی ساسانی وجود دارد، جزئیات این دوره درهالهای از ابهام قرار دارد . شاهنشاهی ساسانی توسط اردشیر اول )اردشیر بابکان( در شهر استخر بنیان نهاده شد .میگفتند. با این حال، در سال ۲۷۷ ، او موفق به سرنگون کردن » خیر « پاپک در آغاز حکمران ناحیهای بود که به آنGochihr شد و خودش را حکمران جدید Bazrangids خواند. مادر او Rodhagh ، دختر حکمران ایالتی پارس بود.پاپک و بزرگترین پسرش شاپور، موفق شدند تا قدرت خود را به سرتاسر پارس گسترش دهند. به خاطر طبیعت گیجکنندهمنابع، رویدادهای بعدی ناواضح و گنگ است. با این وجود، با اطمینان میتوان گفت که پس از مرگ پاپک، اردشیر که درآن هنگام حکمران دارابگرب بود، در نزاعی برای به قدرت رسیدن، وارد جنگی با برادر بزرگترش شاپور شد. منابعنشان میدهند که شاپور، که برای ملاقات کردن با برادرش رفته بود، بر اثر فروپاشی سقف بر سرش کشته شد. در سال۲۷۴ ، اردشیر با خاموش کردن شورشهایی از طرف دیگر برادرهایش که اعدام شدند، خود را حکمران تمام پارس خواند .وقتی که اردشیر خود را شاهنشاه خواند، پایتخت خود را به بخشهای جنوبی پارس منتقل کرد و شهر اردشیرخوره )سابقا گور، امروزه در فیروزآباد( را برپا کرد. این شهر که کوههای بلند از آن نگهداری میکرند و به آسانی از طریق گردنههایباریک قابل دفاع بود، تبدیل به مرکز قدرتگیری بیشتر اردشیر شد. این شهر توسط یک دیوار دایرهایشکل بلند احاطه شدهبود که احتمال از روی دیوار مشاهبی در دارابگرد نمونهبرداری شده بود و بر بخش شمالی آن یک کاخ بزرگ قرار داشتکه بقایای آن هنوز هم پابرجاست. اردشیر پس از اینکه قدرت خود را در پارس پابرجا کرد، به سرعت قلمرو خود راگسترش داد، با شاهان محلی پارس سوگند وفاداری خورد و استانهای مجاز خود از جمله کرمان، اصفهان، Susiana وMesene را تحت کنترل خود درآورد. توجه اردوان پنجم، شاهنشاه اشکانی، خیلی زود معطوف به قدرتگیری اردشیرشد. او در ابتدا در سال ۲۲۲ به حکمران خوزستان دستور داده بود تا وارد جنگی بر علیه اردشیر شود، اما اردشیر در اینجنگ پیروز شد. اردوان پنجم در دومین تلاش برای شکست دادن اردشیر، او را در جنگی در هرمزگان ملاقات کرد، کهاردوان پنجم در این جنگ کشته شد. پس از کشته شدن شاهنشاه اشکانی، اردشیر به استانهای غربی حکومت حال-سرنگونشدهٔ اشکانی هجوم برد و آنها را تصاحب کرد .در آن هنگام دودمان اشکانی بین طرفدارن اردوان پنجم و بلاش ششم تقسیم شده بود، که احتمالً اردشیر را قادر ساخت تااقتدار خود در جنوب را با کمترین مداخله یا اصلاً بدون مداخله اشکانیان، یکپارچه و مستحکم کند .جغرافیای استان فارس که از دیگر بخشهای ایران جدا بود، به اردشیر یاری رساند. اردشیر که در سال ۲۲۲ میلادی دررا برای خود برگزید )کتیبهها از » شاه شاهان « تیسپون به عنوان یگانه حکمران فارس تاجگذاری کرد، عنوان شاهنشاه یاآذر-آناهید به عنوان Banebshenan banebshen یا شهبانوی شهبانوها( ذکر به میان میآورند، اما پیوند او با اردشیرثابت نشده است(، به امپراتوری اشکانی که ۲۷۷ ساله بود پایان داد و چهار قرن پادشاهی ساسانیان بر ایران آغاز گشت .در چند سال بعدی، شورشیان محلی گرداگرد امپراتوری سربرآوردند. با این وجود، اردشیر بابکان امپراتوری نوین خد رابیش از پیش به سمت شرق و شمال غربی گسترش داد، استانهای سیستان، گرگان، خراسان، Margiana ( واقع درترکمنستان امروزی(، بلخ و Chorasmia را به تصاحب خود درآورد. او همچنین بحرین و موصل را هم به قلمرو ساسانیضمیمه کرد. بعدها در سنگنبشتههای ساسانی ادعا شدهاست که شاهان کوشانی، تورانی و مکرانی سلطهپذیر اردشیرشدهاند، هرچند که بر طبق شواهد سکهشناسی، به احتمال زیاد آنها سلطهپذیر فرزند اردشیر، شاپور اول، پادشاه آینده شدهاند .از سوی غرب، یورشهایی بر علیه Hatra ، ارمنستان، Adiabene ، با موفقیت کمتری روبرو بود. در سال ۲۳۷ ، او تاژرفای قلمروهای روم نیز پیش رفت که این حمله دو سال بعد در طی یک ضدحمله از طرف رومیان بدون داشتن نتیجهقطعی پایان یافت، هرچند که امپراتور روم، Alexander Severus ، در روم پیروزی خود را جشن گرفت .پسر اردشیر بابکان، شاپور اول، گسترشدادن شاهنشاهی ساسانیان را ادامه داد، باختریه را تصاحب کرد و بخش غربیامپراتوری کوشان را هم به تصاحب خود درآورد، همچنین چندین لشگرکشی بر علیه امپراتوری روم را هم ترتیب داد .شاپور نخست در حمله به روم، Carrhae و Nisibis را تصاحب کرد، اما در سال ۲۲۳ ، سردار رومی Timesitheus ،ایرانیها را در Rhesaina شکست داد و سرزمینهای از دست رفته را پس گرفت. پیشرویهای متعاقب امپراتورGordian III ( ۲۲۲-۲۳۴) Euphrates در پایین Euphrates در Meshike شکست خورد (۲۲۲) ، که منجر به قتلرسیدن گوردیان توسط نیروهای خودش شد و شاپور را قادر ساخت تا یک صلحنامه بسیار مقرونبهصرفتر را با امپراتورتازه، فیلیپ عرب منعقد کند، که به سبب آن او 055,555 دیناری غرامت دریافت کرد و خراجی هم به صورت سالنه بردوش رومیها گذاشت .شاپور خیلی زود جنگ را از سر گرفت، رومیها را در Barbalissos شکست داد (۲۵۳) و سپس احتمالً انطاکیه راگرفت و تاراج کرد. نتیجه ضدحملههای رومیها تحت امپراتوری والرین با مصیبت و فاجعه همراه بود که ارتش روم درادسا محاصره و درهم شکسته شد و والرین توسط شاپور به اسارت گرفته شد و تا پایان عمرش زندانی شاپور باقی ماند.شاپور پیروزی خود را با کندهکاری کردن یک نقش برجسته شکوهمند در نقش رستم و بیشاپور جشن گرفت و همچنین در،) نزدیکی تخت جمشید هم یک سنگنبشته یادبود حکاکی کرد. او از موفقیت خود برای پیشروی در آناتولی بهره برد) ۲۲۷اما پس از شکست خوردن از رومیها و همپیمانانشان، با آشفتگی عقبنشینی کرد و حرمسرای خود و تمامی قلمروهایرومی که اشغال کرده بود را از دست داد .شاپور برنامههای آبادانی پرشماری داشت. او دستور به ساخت نخستین پل سدی در ایران را داد و شهرهای بسیاری را همبنیان نهاد، که برخی از توسط مهاجرینی از قلمروهای رومیها اسکان داده شدند که از جمله این مهاجرین، مسیحیانی بودندکه میتوانستند تحت لوای شاهنشاهی ساسانی، آزادانه دین خورد را پرستش کنند [نیازمند منبع ]. دو شهر، بیشاپور و نیشاپور ازروی او نامگذاری شدهاند. او خصوص ا مانویگری را مورد لطف خود قرار داد و از مانی )که یکی از کتابهایش،شاپورگان را به او هدیه کرده( محافظت کرد و بسیاری از مبلغین مانویگری را به خارج از مرزهای ایران فرستاد [ نیازمندمنبع ]. او همچنین با یک خاخام بابلی به نام ساموئل دوستی برقرار کرد.این دوستی برای جامعه یهودیان پرسود بود و به آنهامهلتی داد که وضع قوانین طاقتفرسا علیه آنها را به تعویق انداخت [نیازمند منبع ]. شاهان بعدی سیاست تحمل دینی شاپور رالغو کردند. بهرام اول تحت فشار مغهای زرتشتی و تأثیرگذاریهای موبدموبدان، کرتیر، مانی را کشت و هواخواهان او رامورد آزار و اذیت قرار داد بهرام دوم، همانند پدرش، تحت تأثیر خواستههای موبدان زرتشتی بود. در حیت پادشاهی او،پایتخت ساسانیان، تیسپون، مورد چپاول رومیها، تحت امپراتوری Carus قرار گرفت و بخشهای عمدهٔ از ارمنستان، پساز نیمقرن استیلای ایرانیان بر آن، به Diocletian واگذار شد .نرسه، جانشین بهرام سوم )که مدت کوتاهی در سال ۲۳۳ فرمان راند(، جنگ دیگری را علیه رومیها به راه انداخت. پساز موفقیتهای اولیه علیه امپراتور Galerius در Euphrates در سال ۲۳۲ ، نرسه محتمل شکست بزرگی شد . Galerius نیروهای خود را احتمالً در بهار ۲۳۴ ، با دستهای جمعآوریشده از زمینهای اجارهای دانوبی امپراتوری،تقویت کرد. نرسه از ارمنستان و میانرودان آن طرفتر نرفت، که به Galerius اجازه داد تا در ۲۳۴ تعرضی را درشمال میانرودان از طریق ارمنستان انجام دهد. نرسه به ارمنستان عقبنشینی کرد تا با نیروهای Galerius بجنگد، کهعواملی به ضرر او بود، زمینهای پر از پستی و بلندی ارمنستان به نفع پیادهنظام روم بود، اما نه به نفع سوارهنظامساسانی. کمکهای محلی به Galerius او را قادر ساختند تا بتواند نیروهای ایرانی را غافلگیر کند و در دو نبرد پیاپی،Galerius بر نرسه پیروز شد .در حین دومین جنگ، نیروهای رومی کمپ نرسه، خزانه او، حرمسرای او و همسرش را محاصره کردند . Galerius بهسمت Media و Adiabene پیشروی کرد و پیروزیهای پیاپیای بهدست آورد، که مهمترین آنها در نزدیکی Erzurumبود، قبل از اول اکتبر ۲۳۴ امنیت را در Nisibis برقرار کرد. از Tigris به طرف پیین رفت، تیسپون را گرفت .نرسه قبلاً یک سفیر برای Galerius فرستاده بود تا درخواست کند فرزندان و همسرانش برگردند. گفتگو برای صلح دربهار ۲۳۳ آغاز شد، که هم Diocletian و هم Galerius عهدهدار آن شدند .شرایط صلح سنگین بودند: ایران قلمروهایی به روم تسلیم میکرد، به طوری که Tigris مرز بین دو امپراتوری میشد.مفاد دیگری هم نوشته شده بود مبنی بر اینکه ارمنستان به روم برگردد و دژ Ziatha هم مرز آن باشد. ایبری قفقاز تحتیک گماشتهٔ رومی، به روم وفادار بماند، Nisibis که حال تحت فرمان روم بود، تبدیل به تنها آبگذر برای تجارت بینایران و روم شود، و روم که کنترل پنج ساتراپی بین Tigris و ارمنستان را به دست میگرفت : Ingilene, Sophanene (Sophene), Arzanene (Aghdznik), Corduene, and Zabdicene ( در نزدیکی ترکیه امروزی(. ساسانیها پنجاستان غربی Tigris را واگذار کردند و موافقت کردند که در امورات ارمنستان و گرجستان مداخله نکنند. در پیامد اینشکست، نرسه تخت را تسلیم کرد و یک سال بعد از دنیا رفت و تخت ساسانی را برای پسرش، هرمز دوم بر جای گذاشت.آشوب در سرتاسر کشور برپا گشت، و در هنگامی که هرمز شورشهایی را در سیستان و کوشان سرکوب میکرد، او درکنترل اشرافزادگان ناتوان بو و در نهایت در سال ۳۷۳ توسط Bedouins در یک مسافرت شکارچیگری به قتل رسید .نخستین دوره شکوفایی ( ۰۷۳-۰۰۳)پس از مرگ هرمز، عربها از سوی شمال آغاز به ویرانگری و به تاراج بردن شهرهای شرقی امپراتوری کردند، حتی بهاستان فارس هم حمله کردند که زادگاه شاهان ساسانی بود. در همین اوقات، اشرافیان ایرانی فرزند ارشد هرمز دوم راکشتند، دومین فرزند او را کور کردند و سومین را به زندان افکندند )که بعدها به قلمرو رومیها پناهنده شد(. تخت پادشاهیمادر خود » در رحم « برای شاپور دوم رزرو شد. شاپور دوم فرزند هنوز-زاده ۷نشدهٔ یکی از زنهای هرمز دوم بود کهتاجگذاری کرد: تاج پادشاهی بر روی شکم مادرش گذارده شد. در حین جوانی او، مادرش و اشرافزادگان کشور را ادارهمیکردند. پیرو پا به سن گذاشتن شاپور دوم، او قدرت را به طور ظاهری در دست گرفت و خیلی زود ثابت کرد که یکحاکم فعال و کارا است .شاپور دوم در ابتدا ارتش کوچک اما منظم و کارآزمودهٔ خود را به طرف جنوب برای مبارزه با اعراب برد، که آنها راشکست داد، امنیت را در نواحی جنوبی امپراتوری برقرار کرد. او سپس شروع به اولین لشگرکشی خود بر علیه روم درغرب کرد، که در آنجا نیروهای ایرانی یک سری جنگها را بردند، اما در تصاحب قلمرو ناتوان بودند، چرا کهمحاصرههای مکرر شهر حساس و مرزی Nisibis با شکست مواجه میشد و روم در بازپسگیری شهرهای Singara وAmida که به دست ایرانیها افتاده بودند هم موفق بود .این لشگرکشیها با حملات ناگهانی قبایل بیابانگرد در مرزهای شرقی امپراتوری متوقف شدند، که Transoxiana راتهدید میکرد، ناحیهای بسیار حیاتی از نظر استراتژیکی برای کنترل کردن جاده سیلک. از این رو شاپور در شرق بهطرف Transoxiana رفت تا با قبایل بیابانگرد شرقی روبرو شود، که فرماندهان محلی او اجازه یافتند تا یورشهایگرفتارکنندهای را بر رومیها وارد کنند. او قبایل آسیای مرکزی را در هم شکست، و آن ناحیه را به عنوان یک استان جدیدبه کشور ضمیمه کرد. او سپس سرزمینی را تصاحب کرد که امروزه به نام افغانستان شناخته میشود .به دنبال این پیروزی، گسترش فرهنگی هم نائل شد و هنر ساسانی در ترکستان نفوذ کرد، تا به چین هم رسید. شاپور درکنار پادشاه بیابانگردها، Grumbates ، شروع ه دومین لشگرکشی خود بر ضد رومیها در ۳۵۳ کرد و خیای زود موفقشد Singara و Amida را دوباره تصاحب کند. امپراتور روم Julian ، در پاسخ، تا عمق قلمروهای ایران پیش رفت ونیروهای شاپور را در تیسفون شکست داد. با این حال او در گرفتن پایتخت ایران ناتوان بود، و وقتی که سعی میکرد تا بهقلمروهای روم عقبنشینی کند، به قتل رسید. جانشین او Jovian ، در ساخل کنار Tigris به دام افتاد، و مجبور شد تماماستانهایی که ایرانیها در ۲۳۴ به روم واگذار کرده بودند را پس دهد، همینطور Nisibis و Singara هم به ایران واگذارکرد، تا در مقابل بتواند ارتشش را از ایران بیرون ببرد .شاپور دوم یم سیاست دینی بیرحمانه را پی گرفت. در طی دوران پادشاهی او، جمعآوری اوستا، متون مقدس زرتشتی، بهاتمام رسید، مرتدها و از دین برگشتهها مجازات شدند و مسیحیان هم مورد آزاد و اذیت قرار گرفتند. آزار و اذیت مسیحیانواکنشی بود به مسیحیسازی امپراتور روم توسط کنستانتین بزرگ . شاپور دوم، همانند شاپور اول، با یهودیها با دوستیرفتار کرد، که در دوره او در آزادی نسبی زندگی میکردند و از امتیازات فراوانی هم برخوردار بودند (Raba را همببینید ). در هنگام مرگ شاپور، امپراتوری ایران از همیشه قویتر بود، با دشمنان شرقی در صلح و آرامش بود و ارمنستانهم تحت کنترل ایران قرار داشت .دوره میانی ( ۲۳۴-۰۷۳)از مرگ شاپور دوم تا تاجگذاری نخستین قباد اول، یک دوره عمدتا همراه با صلح و آرامش بین ایران و روم برقرار بود)که در این هنگام به دن بخش روم شرقی و امپراتوری بیزانس تقسیم شده بود(. تنها دو جنگ کوچک بین آنها در گرفت کهاولی طی سالهای ۲۲۱ تا ۲۲۲ و دومی هم در سال ۲۲۷ بود. در تمام این دوره، سیاست دینی ساسانیان از یک پادشاه بهپادشاه دیگر به طور قابل توجهی تغییر میکرد. باوجود یک سری حاکمان ضعیف، سیستم اداری که در دوران شاپور دوممقرر شده بود، پابرجا باقی ماند و امپراتوری به شکل رضایتبخشی عمل میکرد .- پس از اینکه شاپور دوم در سال ۳۰۳ از دنیا رفت، او یک امپراتوری قدرمتند را برای نابرادری خود اردشیر دوم ) ۳۰۳۳۴۴ ( برجا گذاشت، که هیچکدام از آنها استعداد نیای - ۳۴۳ پسر بهران کوشانی( و همینطور پسر خود شاپور سوم ) ۳۴۳خود را نشان ندادند. اردشیر دو که به عنوان نابرادری پادشاه رشد کرده بود، نتوانست جانشین برادر خود شود و شاپور سوم۳۳۳ ( هرچند که مثل پدرش ناتوان نبود، هنوز - که یک شخصیت اندوهگین بود تا بتواند به چیزی برسد. بهرام چهارم ) ۳۴۴در بدست آوردن یک افتخار بزرگ برای امپراتوری ناتوان بود. در طی این دوره، ارمنستان طی یک موافقتنامهای بینایران و روم تقسیم شد . ساسانیها حکمرانی خود بر ارمنستان بزرگ را بازیافتند و امپراتوری بیزانس یک بخش کوچکاز ارمنستان غربی را در دست داشت .۲۲۱ (، پسر بهرام چهارم، اغلب با کنستانتین اول، امپراتور روم مقایسه میشود. همانند او، هم به - یزدگرد اول ) ۳۳۳صورت فیزیکی و هم از نظر دیپلماسی قدرتمند بود. یزدگر اول همانند همتای رومی خود، فرصتطلب بود. او مانندکنستانتین بزرگ، سیاست مصالحه دینی را در پیش گرفت آزادی برای رشد اقلیتهای مذهبی را فراهم کرد. آزار و اذیتمسیحیان را متوقف کرد و حتی اشراف و موبدان که به آزار آنها میپرداختند را مجازات کرد. پادشاهی او یک دوره نسبتا صلحآمیز بود. او صلحی پابرجا با رومیها برقرار کرد و حتی Theodosius II ( ۲۵۷-۲۷۴) را هم به عنوان مباشر خودقبول کرد. او همچنین با یک شاهزاده یهودی ازدواج کرد که برای او پسری به نام نرسی به دنیا آورد .۲۳۴ ( بود، یکی از شناختهشدهترین شاهان ساسانی که قهرمان بسیاری از - جانشین یزدگرد اول، پسر او، بهرام پنجم ) ۲۲۱افسانهها در ادبیات فارسی است. این افسانهها حتی پس از نابودی شاهنشاهی ساسانی توسط اعراب هم پایدار ماندند. بهرامپنجم، که عمدتا با نام بهرام گور شناخته میشود، پس از مرگ ناگهانی یزدگرد اول )یا ترور او(، به رغم مخالفتهایاشراف و با کمک al-Mundhir، سلطان اعرابی al-Hirah تاج پادشاهی را تصاحب کرد. مادر بهرام پنجمSoshandukht بود، دختر Exilarch یهودی. در ۲۲۰ ، او در شرق با قبایل بیابانگرد هپتالیان مبارزه کرد و آنها رادرهم شکست و نفوذ خود را تا آسیای میانه گسترش داد که در آنجا تصویر او برای قرنها بر روی سکهای بخارا )درازبکستان امروزی( نقش بسته بود. بهرام پنجم پشاه دستنشانده ایران در ارمنستان را برکنار کرد و آنجا را به یکی ازاستانهای ایران تبدیل کرد .بهرام پنجم در سنت و فرهنگ ایرانی یک سوگلی تمامعیار است، که داستانهای زیادی از دلوری و زیبایی او روایتمیشود، از پیروزیهای او بر رومیها، مردمان ترک، هندیها و آفریقاییها و ماجراهایی او در شکار و عشق. او همچنینبهرام گور هم خوانده میشود. واژه گور به معنای گور خر است که به دلیل علاقه او به شکار و به خصوص به شکار گورخر بر او نهاده شده است. او نماد شاهی در اوج دوران شکوفایی است. او تاج شاهی رادر رقابت با برادرش تصاحب کرد وبا دشمنان خارجی هم مبارزه کرد، اما عمدتا خودش را با شکار و عشقبازی با همسران مشهورش سرگرم نگه میداشت. اورونق و رفاه شاهانه را مجسم کرد. در این دوران، بهترین آثار از ادبیات ساسانی نوشته شدند، قطعات سرشناسی از موسیقیساسانی تنظیم و ساخته شدند و ورزشهای همانند چوگان تبدیل به سرگرمی شاهانه شدند، سنتی که تا به امروز هم دربسیاری از نظامهای پادشاهی حفظ شده است .۲۵۰ ( پسر بهرام گور، تنها یک پادشاه متعادل بود، اما برخلاف یزدگرد اول، یک سیاست ظالمانه در - یزدگرد دوم ) ۲۳۴برابر اقلیتهای مذهبی در پیش گرفت، خصوصا برای مسیحیان .در ابتدای سلطنت او، یزدگرد دوم ارتشی متشکل از ملیتهای گوناگون را جمعآوری کرد، که شمامل متحدان هندی هممیشود، و در سال ۲۲۱ به امپراتوری روم شرقی حمله کرد، اما خیلی زود پس از یک جنگ کوتاه، مجدداً صلح و آرامشبرقرار شد. او سپس در سال ۲۲۳ نیروهای خود را در نیشاپور جمع کرد و یک لشگرکشی طولنی بر علیه Kidarites راترتیب داد. در نهایت، پس از تعدادی جنگ، او Kidarites را شکست داد و در سال ۲۵۷ آنها را به آنسوی رود آمودریاراند .در طی لشگرکشی یزدگرد دوم به غرب، به مسیحیانی که در لشکرش بودند مشکوک شد و آنها را از حکومت و ارتشاخراج کرد. او سپس مسیحیان را مورد آزار و اذیت قرار داد و تا حد کمتری هم همین کار را در مقابل یهودیان انجام داد .به منظور دوباره زرتشتیسازی ارمنستان، او شورشی از طرف مسیحیان ارمنستان در ۲۵۱ در نبردی به نام Battle of Vartanantz را سرکوب کرد. با این حال، ارمنیها، عمدتا مسیحی باقی ماندند. در سالهای بعدی سلطنت او، او مجدد اً باKidarites وارد نزاع شد تا اینکه در سال ۲۵۰ از دنیا رفت. هرمز سوم ( ۲۵۳-۲۵۰) فرزند جوانتر یزدگرد دوم، بهتخت شاهنشاهی نشست. در طی دوران کوتاه شاهی او، او مرتباً با برادر بزرگتر خود پیروز اول جنگید، که پیروز ارحمایت اشرافزادگان هم برخوردار بود، و همینطور در باختر هم با هپتالیان جنگید. او در سال ۲۵۳ توسط برادرش پیروزکشته شد .در ابتدای قرن پنجم، هپتالیان )هونهای سفید(، به همراه دیگر گروههای بیابانگرد به ایران حمله کردند. در ابتدا، بهرامپنجم و بزدگرد بوم شکستهای قاطعانهای بر آنها وارد کردند و آنها را به سوی شرق راندند . هونها در انتهای قرن پنجام۲۴۲ ( را در سال ۲۴۳ شکست دادند. به دنبال این پیروزی، هونها به مدت دو سال به بخشهای - برگشتند و پیروز ) ۲۵۰شرقی ایران حمله میکردند و آنجا را مورد تاخت و تاز و تاراج قرار میدادند. آنها تا چند سال پس از آن، خراجهایسنگینی دریافت میکردند .این حملات بیثباتی و هرج و مرج را برای شاهنشاهی به دنبال داشت. پیروز اول مجددا سعی کرد تا هپتالیان را بیرونبراند، اما در راه هرات، او و ارتشش توسط هونها در صحرا به دام افتادند. پیروز اول کشته شد و ارتش او معدوم شد. پساز این پیروزی، هپتالیان تا شهر هرات پیش رفتند، و امپراتوری را در هرج و مرج و بینظمی قرار دادند. در نهایت، یکاشرافزادی ایرانی از خاندان کهن کارن، به نام زرمهر )یا سوخرا( تا حدودی نظم را برقرار کرد. او بلاش، یکی ازبرادران پیروز اول را شوراند تا به تخت پادشاهی بنشیند، هرچند که تهدید هونها تا زمان سلطنت خسرو اول هم پابرجاماند. بلاش ( ۲۴۴-۲۴۲) یک پادشاه ملایم و گشادهدست بود، او به مسیحیات امتیازاتی داد؛ با این حال، او کاری برایمقابله با دشمنان امپراتوری انجام نداد، خصوصا در قبال هونهای سفید. بلاش، پس از چهار سال سلطنت، کور و معزولشد )گفته میشود بزرگان کشور این کار را با او کردند(، و برادرزاده او قباد اول بر تخت نشست .۵۳۱ ( پادشاهی نیرومند و اصلاحگر بود. قباد اول از فرقهای که توسط مزدک، فرزند بامداد بنیان نهاده شده - قباد اول ) ۲۴۴بود حمایت کرد. مزدک خواستار آن بود که ثروتمند باید ثروت و ههسران خود را با فقرا تقسیم کند . نیت قباد ظاهراً این بودکه با اتخاذ کردن آموزههای مزدک، نفوذ و تأثیر بزرگان و آریستوکراسی رو به رشد را در هم بشکند. این اصلاحات باعثدر » قلعه فراموشی « شد تا او مخلوع و در Susa به زندان افکنده شود، و برادر کوچکتر او جاماسپ )زاماسپ( در سال۲۳۲ به قدرت رسید. قباد اول، با این حال، در سال ۲۳۴ گریخت و پادشاه هونهای سفید به او پناه داد .۲۳۴ ( پیرو برکناری قباد اول توسط اشراف، به تخت شاهنشاهی ساسانی نشست. جاماسپ شاهی خوب و - جاماسپ ) ۲۳۲مهربان بود، او مالیاتها را به منظور کمکحال کشاورزان و فقرا کاهش داد. او همچنین به دین زرتشتی اصلی وفادار بود،همان چیزی که قباد اول با تغییر جهت و سرپیچی از آن باعث شده بود تخت و آزادی خود را در ازای آن از دست بدهد.پادشاهی او خیلی زود به اتمام رسید؛ قباد اول، به عنوان رهبر ارتش بزرگی که پادشاه هپتالیان به او داده بود، به پایختبرگشت. جاماست از تخت سلطنت کنارهگیری کرد و تخت را به برادرش داد. پس از روی کار آمدن مجددا قباد اول، هیچذکر دیگری از جاماسپ به میان نیادمده است، اما باور رایج بر این است که برادرش با او رفتار مساعدی داشته است .دومین دوره شکوفایی ( ۱۲۲-۲۳۴)دوره دوم شکوفایی عصر ساسانی پس از دومین پادشاهی قباد اول شروع میشود . قباد اول با پشتیبانی هپتالیان، یکلشگرکشی بر علیه رومیها آغاز کرد. در سال ۵۷۲ ، او Theodosiopolis در ارمنستان را گرفت، اما خیلی زود آن را، از دست داد. در سال ۵۷۳ Amida در Tigris را گرفت. در سال ۵۷۲ ، هونهای غربی از طرف قفقاز به طرفارمنستان هجوم بردند که باعث یک آتشبس موقت، آمیدا مجدداً تحت کنترل روم درآمد و معاهده صلح هم در سال ۵۷۲۵۲ کنترل / درگرفت. قباد در سال ۵۲۱ Lazica را از دست داد، که حکمرانان آن از آن پس با رومیها وفادار بودند؛ در۵۲۵ تلاش مشابهی هم از طرف / سال ۵۲۲ Iberian درگرفت که باعث درگرفتن جنگی بین ایران و روم شد .در سال ۵۲۰ ، رومیها Nisibis را مورد تاخت و تاز قرار دادند که دفع شد و تلاشهای رومیها برای تقویت کردنمواضع خود در نزدیکی مرز دو کشور هم خنثی شد. در سال ۵۳۷ ، قباد لشکر تحت فرماندهی Firouz the Mirranesرا برای حمله به دارا، شهر مرزی مهم رومی ارسال کرد. این ارتش به مصاف سردار رومی، Belisarius رفت، وهرچند از نظر تعداد بیشتر بودند، در جنگ دارا شکست خورد . در همان سال، ارتش دومی از ایران تحت کنترل Mihr-Mihroe در Satala توسط نیروهای رومی تحت کنترل Sittas و Dorotheus شکست خورد، اما در سال ۵۳۱ ، ارتشیاز ایران که توسط دستهای از لخمیها به فرماندهی Al-Mundhir III همراهی میشد، Belisarius را در Battle of Callinicum منعقد شد. هر چند که قباد نمیتوانست خودش را » ابدی « شکست دادند، و در سال ۵۳۲ ، یک معاهده صلحاز زیر یوغ هپتالیان خلاص کند، موفق شد نظم را در مرزهای داخلی برقرار کند و در برابر روم شرقی نیز با موفقیت کلیجنگید. چندین شهر را هم به وجود آورد که برخی از آنها نام خود را از روی نام قباد گرفتهاند، و همینطور قباد شروع بهسامان دادن به مالیاتها و اداره داخلی کشور کرد .یا » خسرو انوشیروان « پس از قباد اول، فرزند او، خسرو اول، که به او « به معنی دارنده روح جاویدان( هم ( » انوشهروان۵۰۳ (. او مشهورترین و نامدارترین شاه ساسانی است. خسرو اول برای اصلاحاتش - میگویند، بر ایران فرمان راند ) ۵۳۱در بدنه حکومتی قدیمی ساسانیان شهرت دارد. او یک سیستم معقول برای مالیاتگیری معرفی کرد که بر طبق بررسیمالکان زمیندار بود، که از دوره پدرش شروع شده بود. او سعی کرد از هر جهت رفاه و درآمد شاهنشاهیاش را بهبوددهد. اربابان فئودالی سابق، تجهیزات نظامی خودشان را XXX کردند، همینطور، هواخوان و پیشخدمتهای خود را.درست کرد، که توسط دولت مرکزی و اشرافزادگان » ملازمها « خسرو اول یک نیروی جدید از دهکانها )دهقانها( یاتجهیز میشد و حقوق آن پرداخت میشد، این کار باعث شد تا ارتش و اشراف بیشتر به دولت مرکزی نزدیک شوند تا بهاربابان محلی .امپراتور Justinian I ( ۵۲۵-۵۲۰) به خسرو 005,555 قطعه طلا پرداخت کرد که بخشی از همان معاهده صلح ابدیسال ۵۳۲ بود. در سال ۵۲۷ ، خسرو معاهده را شکست و به سوریه حمله کرد، Antioch را تاراج کرد و مبالغ بزرگیپول از چند شهر اخاذی کرد. موفقیتهای دیگری هم برای او پدید آمد: در سال ۵۲۱ Lazica از ایران شکست خورد، ودر سال ۵۲۲ یکی از یورشهای رومیها به ارمنستان در Anglon با شکست همراه شد. یک آتشبس موقت پنج ساله کهدر سال ۵۲۵ منعقد شده بود در سال ۵۲۰ شکسته شد، وقتی که Lazica مجددا جانب خود را تغییر داد و در نهایت باکمک بیزانسیها گاریسون ایرانی خود را بیرون کرد؛ جنگ ادامه یافت اما محدود به Lazica ماند، در نهایت با بسته شدن، معاهده صلحی در سال ۵۲۲ Lazica همچنان در دست رومیها باقی ماند .در سال ۵۲۵ Justinian I درگذشت و Justin II ( ۵۰۴-۵۲۵) جانشین او شد، که تصمیم گرفت تا کمکهای مالی بهسردمداران عرب را متوقف کند تا آنها را از تاخت و تاز به ممالک روم در سوریه باز دارد. یک سال قبل از آن، فرماندارساسانی ارمنستان، از خانواده سورن، یک معبد آتش در Dvin در نزدیکی ایروان امروزی بنیان نهاد، و یک ی ازاعضای بانفوذ خانواده Mamikonian را اعدام کرد، که این اعدام موجب یک شورش شد که در اثنای آن فرماندار ایرانیو پاسداران او در سال ۵۰۱ کشته شدند، و شورشیان هم به Iberia گریختند . Justin II از شورش ارمنیها استفاده کرد ووجه پرداختی سالنه خود به خسرو انوشیروان را برای دفاع از معبرهای قفقاز متوقف کرد .ارمنیها به عنوان متحدین مورد استقبال قرار گرفتند، و ارتشی هم به قلمرو ساسانی ارسال شد که Nisibis را در سال۵۰۳ محاصره کرد. با این حال، اختلاف و عدم توافق در بین سرداران بیزانسی نه تنها باعث ناکام ماندن محاصره شد، بلکهباعث شد خود آنها هم در شهر دارا محاصره شوند، که این شهر توسط ایرانیها گرفته شد و سپس آنها سوریه را نابودکردند، که باعث شد Justin II قبول کند که مبلغی به صورت سالنه در عوض یک آتشبس پنجساله در مرزMesopotamian به ایران بدهد، هرچند که جنگ در نواحی دیگر همچنان ادامه یافت. در سال ۵۰۲ ، خسرو انوشیروانآخرین لشگرکشی خود را انجام داد، یورشی به آناتولی که باعث به تاراج بردن Sebasteia و Melitene شد، اما بامصیبت و فاجعه پایان یافت: در بیرون از Melitene شکست خرد، ایرانیها در حین عبور از Euphrates در زیرحملات بیزانسیها، تلفات سنگینی دادند. بیزانسیها با استفاده از نابسامانی تا عمق قلمروهای خسرو انوشیروان پیشرویکردند، حتی نیروهای آبخاکی را در آنسوی دریای خزر هم تدارک دیدند. خسرو به دنبال عقد قرارداد صلح افتاد، اما پساز یک پیروزی در سال ۵۰۰ در ارمنستان توسط سردارش Tamkhosrau ، تصمیم گرفت تا جنگ را ادامه دهد، و به اینترتیب جنگ در Mesopotamia ادامه یافت. شورش ارمنیها با عفو عمومی پایان یافت، که باعث شد ارمنستان بهامپراتوری ساسانی برگردد .، در سال ۵۰۷ Ma 'd-Karib ، برادرناتنی شاه یمن، درخواست پادرمیانی از خسرو درخواست کرد. خسرو یک ناوگان ویک ارتش کوچک تحت فرماندهی Vahriz به منطقهای در زندیکی Aden امروزی فرستاد، و آنها به طرف پایتختSan'a'l راهپیمایی کردند، که به تصاحب آنها درآمد . Saif پسر Mard-Karib که در یورش هم شرکت کرده بود، درمدت زمانی میان دوره ۵۰۵ و ۵۰۰ شاه شد. در نتیجه، ساسانیان قادر بودند تا مقری را در عربستان جنوبی برپا کنند تابتوانند تجارت دریایی با شرق را اداره کنند. بعدها، عربستان جنوبی از اطلاعت از ساسانیان چشمپوشی کرد و یکلشگرکشی دیگر در سال ۵۳۴ از طرف ایران اتفاق افتاد که با موفقیت عربستان جنوبی را به عنوان یک استان جدید بهشاهنشاهی ساسانی ضمیمه کرد، که تا دوران اغتشاش پس از خسروپرویز پابرجا بود .شاهنشاهی خسرو انوشیروان شاهد خیزش دهقانان )اربابان روستایی( بود، اشراف زمیندار خردهپا که بعدها ستون فقراتاداری استانی ساسانیان و سیستم جمعآوری مالیات آنان را تشکیل دادند. خسرو اول، آبادگری بزرگ بود، پایتخت خود رابهسازی و آذین کرد، شهرهای جدیدی بنیان نهاد، و ساختمانهای جدیدی ساخت. او کانالها را بازسازی کرد و زمینهاییکه در جنگها نابود شده بودند را مجدداً آباد کرد. دژهای مستحکمی در گردنهها و معبرها سات و قبایلی مطیع را درشهرهای مرزی که به دقت انتخاب شده بودند، اسکان داد تا پاسدار هجوم بیگانگان باشند. او نسبت به همه ادیان مصاحلهداشت، هرچند که او آیین زرتشیتی را آیین رسمی دولت ساخته بود و وقتی هم که یکی از فرزندانش مسیحی شد، به خودنگرفت .۵۳۷ ( بر تخت نشست. جنگ با بیزانس همچنان شدیدتر میشد، اما فاقد نتیجه قطعی - پس از انوشیروان، هرمز چهارم ) ۵۰۳بود، تا اینکه هرمز، سردار خود بهرام چوبین را برکنار و تحقیر کرد، که باعث شورش او در سال ۵۴۳ شد. سال بعد،هرمز توسط یک کودتای کاخی سرنگون شد و پسرش خسرو دوم )خسروپرویز، شاهنشاهی از ۵۳۷ تا ۲۲۴ ( بر تختنشست. با این حال، این تغییر در تخت شاهی بهرام چوبین را آرام نکرد، او با خسرو جنگ کرد و او را شکست داد. خسرومجبور شد تا به قلمرو بیزانس بگریزد، و بهرام چوبین تخت شاهنشاهی ساسانی را قصب کرد. خسرو از امپراتور رومMaurice ( ۲۷۲-۵۴۲) درخواست کمک در برابر بهرام را کرد، به او پیشنهاد واگذار کردن قفقاز غربی به بیزانس راداد. برای تقویت کردن این وفاداری، خسرو با دختر Maurice ، مریم ازدواج کرد. ارتش جدید ایرانی-بیزانسی تحتفرمان خسرو و سرداران بیزانسی، نرسه و John Mystacon ، بر علیه بهرام شورش کرد، او را در سال ۵۳۱ در جنگBlarathon شکست داد. وقتی که خسرو به دنبال این پیروزی مجدداً بر تخت نشست، به قول خود وفا کرد و کنترلارمنستان غربی و Caucasian Iberia را به بیزانس داد. موافقتنامه صحل جدید به دو امپراتوری اجازه داد تانظامیگری خود را در جایهای دیگری دنبال کنند . خسرو قلمرو امپراتوری ساسانی را در مرزهای شرقی گسترش داد وMaurice هم کنترل بیزانس بر روی بالکان را پس گرفت .، در سال ۲۷۲ Maurice ۲۱۷ ( سرنگون و کشته شد. خوسرو به خونخواهی ناجی خود برخاست و - توسط فوکاس ) ۲۷۲به قتل او را بهانه کرد و یک حمله جدید علیه بیزانس ترتیب داد. در همان دران یک جنگ داخلی در امپراتوری بیزانسدرگرفته بود که به کمک خسرو شتافت و خسرو با مقاومت اندکی روبرو شد. سرداران خسرو به شکل سامانمندی شهرهایمرزی بسیار تقویتشدهٔ بیزانسی، Mesopotamia و Armenia را مغلوب کردند، تخم یک تهاجم بیسابقه را ریختند.ایرانیها در سال ۲۱۱ سوریه را اشغال کردند و انطاکیه را گرفتند .در سال ۲۱۳ ، در خارج از انطاکیه، سرداران ایرانی، شهربراز و شاهین، یک ضدحمله سترگ که توسط شخصهراکلیوس، امپراتور روم رهبری میشد را شکست دادند. پس از آن، پیشروی ایرانیها بیوقفه ادامه یافت. اورشلیم در سال۲۱۲ سقوط کرد و چلیپای مقدس به دست ایرانیها افتاد، شیئی که از نظر رومیهای مسیحی، مقدستر از آن در دنیا وجودنداشت. اسکندریه در سال ۲۱۳ سقوط کرد، و باقیمانده مصر هم در سال ۲۲۱ به دست ساسانیان افتاد. رویای ساسانیانمبنی بر بازگرداندن مرزهای ایران به دوران هخامنشیان تقریبا برآورده شده بود، در حالیکه امپراتوری بیزانس در آستانهفروپاشی بود. این اوج گسترش قلمرو ایران همراه بود با شکوفایی تمدن ایرانی در زمینه هنر ایرانی، موسیقی ایرانی ومعماری ایرانی .زوال و فروپاشی ( ۱۵۶-۱۲۲)لشگرکشیهای خسرو پرویز هرچند که در وهله اول موفق به نظر میرسیدند، در واقع باعث فرسودهشدن ارتش ایران وتهی شدن خزانه و گنجینه ایران شدند . خسروپرویز در تلاشی برای بازسازی خزینه ملی، مالیاتها را بال برد. در نتیجه،۲۲۱ ( فرصت غنیمت شمرده و تمامی منابع باقیمانده امپراتوری خراب و ویرانشدهٔ خود را جمع کرد، - هراکلیوس ) ۲۱۷ارتشش را سازماندهی کرد و یک ضدحمله جالب توجه را تدارک دید. در بین سالهای ۲۲۲ تا ۲۲۰ ، او در آناتولیه و قفقازبر علیه ایرانیها لشگرکشی کرد، در یک رشته از جنگها در برابر ایرانیها که تحت فرماندهی خسرو، شهربراز، شاهینو شهرپلاکان بودند، به پیروزی رسید، معبد بزرگ زرتشتیان در گنزک را به تارج برد و با خزرها و خاقانات غربی ترکهم همپیمان شد .در سال ۲۲۲ ، قسقنطنیه، به محاصره نیروهای اسلاوها و آوارها درآمد که توسط ارتش ایران تحت فرماندهی شهربرازواقع در آنسوی Bosphorus پشتیبانی میشد، اما ناوگان بیزانس، از تمامی تلاشها برای فری کردن ایرانیها در آن سوی- تنگه جلوگیری کرد و در نهایت محاصره با شکست پایان یافت و امپراتوری روم از فروپاشی نجات یافت. در سال ۲۲۰۲۴ ، هراکلیوس یک لشگرکشی زمستانی به میانرودان انجام داد و با وجود عزیمت کردن همپیمانان خزر خود، ارتش ایرانتحت رهبری Rhahzadh را در جنگ Nineveh شکست داد. سپس به طرف پایین تیگریس راهپیمایی کرد، آنجا راویران کرد و کاخ خسرو در دستگرد را تاراج کرد. با تخریب کردن پلی بر کانال نهروان به او اجازه حمله به تیسپون دادهنشد، او پیش از صرف نظر کردن از Diyala در شمال غربی ایران، تاخت و تازهای دیگری هم انجام داد .تأثیر پیروزیهای هراکلیوس، ویران شدن ثروتمندترین قلروهای ساسانیان، و تخریب شرمسارانه اهداف مهم و جالب توجه، مثل گنزک و دستگرد، به طرز چشمگیری به شرافت خسرو و پشتیبانی اشراف ایرانی از او آسیب زد. در اوایل سال ۲۲۴خسرو توسط فرزندش قباد دوم ) ۲۲۴ ( سرنگون و کشته شد. قباد دوم بالفاصله پایان جنگ را اعلام کرد، با پس دادن تمامیقلمروهای گرفته شده از روم موافقت کرد. در سال ۲۲۳ ، هراکلیوس چلیپای راستین را با برگذاری یک آیین شکوهمندانه بهاورشلیم برگرداند. قباد در عرض چند ماه کشته شد، به دنبال آن جنگ داخلی و هرج و مرج ایران را فرا گرفت. در طییک دوره چهارساله و جلوس کردن پنج پادشاه پیاپی، از جمله دو دختر خسرو دوم و سپهبد شهربراز، شاهنشاهی ساسانی بهطرز قابل توجهی ضعیف شد. قدرت دولت مرکزی به سردارهای ارتش واگذار شد. چندین سال طول میکشید تا یک پادشاهقدرتمند از دل یکسری کودتاها سربرآورد، و ساسانیان هیچگاه مجال این را نیافتند که کاملاً نیروی خود را بازیابند .در بهار ۲۳۲ ، یزدگرد سوم، یکی از نوههای خسرو نخست، که مخفیانه در استخر زندگی میکرد، به تخت شاهنشاهینشست. در همان سال، نخستین قبیلههای مهاجم عرب، که حال تحت پرچم اسلام با هم متحد شده بودند، به قلروهای ساسانیرسیدند. بر طبق گفته ی Howard-Johnston ، سالها جنگ و خونریزی هم ایرانیها و هم بیزانسیها را ضعیف وفرسوده کرده بود. ساسانیان علاوه بر آن بر اثر زوال اقتصادی، مالیاتستانی سنگین از مردم، آشوب دینی، طبقهبندیاجتماعی سختگیرانه، قدرتگیری فزاینده زمینداران ایالتی، و سرنگوری پیدرپی شاهان، حتی ضعیفتر از پیش شدند، کهباعث تسهیل شدن تسخیر ایران توسط اعراب شد .ساسانیان هرگز یک مقاوت تأثیرگذار بر علیه فشاری که ارتشهای اولیه اعراب ایجاد کرده بودند، از خود نشان ندادند.یزدگرد که یک پسربچه بود و کاملاً تخت لوای مشاورین قرار داشت و توانایی این را نداشت که یک کشور پهناور که بهپادشاهیهای فئودالی کوچک تجزیه شده بود را متحد کند، با وجود این حقیقت که بیزانسیها که تحت فشارهای مشابه ازسوی اعراب بودند، دیگر تهدیدی محسوب نمیشدند. فرماندهٔ، خلیفه ابوبکر، خالد ابن ولید، عراق را در طی چندین جنگبرقآسا تسخیر کرد. او که در سال ۲۳۲ به جبهه سوریه برای جنگ علیه بیزانسیها رفته بود، جانشینش او را به هنگام نیازیاری نکرد و مسلمانان در جنگ پل در سال ۲۳۲ شکست خوردند، که با پیروزی ساسانیان به پایان رسید. با این حال، تهدیداعراب متوقف نشد و کمی بعد ارتشهای منضبط خالد بن ولید مجدداً سربرآوردند. خالد بن ولید یکی از صحابههای محمد،پیامبر اسلام و فرمانده ارتش اعراب بود .در سال ۲۳۰ ، یکی از ارتشهای مسلمانان تحت فرماندهی خلیفه عمر بن خطاب یکی از ارتشهای بزرگ ایرانیان تحتفرماندهی سرلشگر رستم فرخزاد را در دشتهای القادسیه شکست داد و به سوی تیسپون پیشروی کرد، خود تیسپون پس ازیک محاصره طولنیمدت سقوط کرد و به دست اعراب افتاد. یزدگرد از تیسپون به طرف شرق رفت، و عمده گنجینههایبزرگ شاهنشاهی خود را در تیسپون جا گذاشت . اعراب تیسپون را کمی بعد تسخیر کردند، یک منبع مالی بزرگ به چنگآوردند و ارتش ساسانی را بیپول گذاشتند. تعدادی از فرمانروایان ساسانی سعی کردند نیروهایشان را ترکیب کنند تا مانع ازپیشرفت مهاجمین عرب شوند، اما این تلاشها بدون وجود یک نیروی مرکزی تأثیرگذار نبود، و فرمانروایان در جنگنهاوند شکست خوردند. شاهنشاهی ساسانی، که دیگر ساختار نظامی نداشت، نیروهای مالیاتستانی غیراشرافیاش لت و پارشده بودند، منابع مالیاش نابود شده بودند و طبقه آزاتان آن به تدریج نابود شده بود، حال تماما در برابر مهاجمین عاجز ودرمانده بود .یزدگرد بلافاصله پس از شنیدن خبر شکست ایرانیها در جنگ نهاوند، به همراه فرخزاد و تعدادی از اشراف ایرانی باز همبه سوی استان شرقی خراسان پیشروی کرد. طبق روایت بلاذری یزدگرد در گناباد مورد استقبال فرستاده مرزبان مرو)نیزک طرخان( قرار گرفت و مدتی نزد شاه بود اما بدلیل طلب خواستگاری از دختر یزدگرد برای مرزبان مرو، شاهخشمگین شد و گفت ما شاه شاهان باشیم و یک نوکر ما از دختر ما خواستگاری نماید؟! در نتیجه نیزک طرخان با یزدگردبه جنگ برخاست، نیزک طرخان فوجی را به گرفتن یزدگرد به گناباد )قلعه زیبد( فرستاد و در آنجا جنگی درگرفت و درنتیجه یزدگرد و افرادش شکست خورده و کشته شدند. برخی از اشراف ایرانی هم در آسیای مرکزی سکونت گزیدند که بهطرز قابل توجهی به گسترش فرهنگ و زبان ایرانی در آن نواحی و همچنین به پابرجاسازی نخستین سلسلیه ایرانیاسلامی، سلسله سامانیان، کمک کردند، که به دنبال زنده کردن سنتهای ساسانی بود .سقوط غیرمنتظره شاهنشاهی ساسانی در یک دوره پنجساله به اتمام رسید و بیشتر قلمروهای آن ضمیمه خلافت اسلامیشدند، با این حال، بیشتر شهرهای ایرانی در برابر مهاجمین مسلمان مقاومت کردند و چندین بار در برابر آنها جنگیدند.خلفای مسلمان مکرراً شورشها در شهرهی همدان، اصفهان و ری سرکوب میکردند. مردم ایران در ابتدا برای گرویدن بهاسلام، به طور اندکی تحت فشار قرار داشتند، تحت لوای قانون ذمی در دولت اسلامی و پرداخت جزیه به دین خود باقیکهن ساسانیان » مالیات زمین « ، ماندند. جزیه در عمل جایگزین مالیاتهای سرانهای شد که ساسانیان میگرفتند. به علاوه)که در عربی به آن Kharaj میگویند( هم اتخاذ شد. گفته میشود خلیفه عمر گهگاه هیئتی تشکیل میداد تا مالیاتهابررسی شوند، تا داوری کند که آیا آنها از مبلغی که زمین میتوانست بهره دهد بیشتر هستند یا نه. گرویدن مردم ایارن بهاسلام به تدریج صورت گرفت، خصوصا با تلاشهای نخبگان ایرانی برای بدست آوردن جایگاه ناموری تحت خلفای عباسیشدت یافت .آخرین سکونت گاه یزدگرد سومنمای بیرونی قلعه ساسانیCastle of zibad from the top of shahneshin castle of the last shelter of yazdgerd3نوادگانباور بر این است که خاندانها و رهبران مذهبی زیر از نوادگان شاهان ساسانی بودند . ۰۲۷ ( از نوادگان زاماسپ - آل بویه ) ۲۲۲ ۱۵۳۴ ( در مازندران، از نوادگان زاماسپ - پادوسپانیان ) ۲۲۵ ۵۰۷ ( نیای خود را به شاپور اول میرساندند - ساسانیان گرجستان، که با نام خسرویان هم شناخته میشوند ) ۲۲۵ . ۱۵۳۰ (، فرزندان زاماسپ - گاوپاریهای تبرستان ) ۲۲۰ ۱۳۴۲ ( از شاخه هرمز چهارم - شاهان شیروان ) ۱۱۷۷ ۱۴۳۲ (، بنیانگذار بهائیت، بر طبق گفتهٔ یک نویسنده بهایی، نیای خود را به یزدگرد سوم - بهاءالله ) ۱۴۱۰میرساند .ساسانیان و رقیبانشانNE 565adدولت بیزانس که در بخش شرقیِ تصرفهای خود، با دولتی توانمند مانند ساسانیان سروکار داشت و آن را نیرومندتریندشمن خود میدانست، گرفتاریهای زیادی هم در غرب و هم در شمال تصرفهایِ خود، به خصوص در اروپا داشت. اینگرفتاریها، مانع از آن میشد که بیزانس همه نگاهِ خود را صرف مرزهای شرقیِ خود کند و به همین سبب، دستگاهساسانی، مانند دستگاه اشکانی، توانسته بود پایتختِ خود (تیسفون ) را، در کنار رودِ دجله قرار دهد و از نزدیک بودنِپایتختاش به مرزهای دشمن، بیمی نداشته باشد . دولت ساسانی هم در شرق، و هم در شمالِ مرزهای خود، گرفتاریهایزیاد داشت که گاهی به میزان خطرناک و تهدید کنندهای میرسید. بدین گونه سیاست خارجیِ دستگاه ساسانی، یکسره دررابطه با شرق و غرب خلاصه میشد. اما دستگاه ساسانی در این زمان، خود را به اندازه کافی نیرومند نشان داد و توانستایرانشهر را از آسیبهای ویرانگر و خطرآفرین دور نگه دارد و در داخل کشور، برای مردم ایران، زندگی مرفه همراه باامنیت تامین کند .این دستگاه، فرهنگی پربار در زمینه سیاست و کشورداری، اخلاق، رابطههای سالم اجتماعی و هنر به وجود آورد، که پساز نابودی و ویرانیِ سیاسیاش، اثرهای خود را در نسلهای پسین و فرهنگ دیگر همسایگان، به روشنی نشان داد . با اینکهدشمنان شناخته شده دستگاه ساسانی، دولت پیشرفته بیزانس و دولتهای نیمه پیشرفته شمال و شرقِ کشور بودند، شکستاین دستگاه، نه از سوی این دشمنان، بلکه از دو سوی پیشبینی نشده بود. نخست، فروپاشی از درون، و پس از آن، ازدولتی بود که با آنکه همه توان جنگیاش قومهای بیابانگرد بودند، ولی بنیه سیاسی و اجتماعیاش برپایه بینش دینی-فکریِنیرومندی بود که دولتها و دشمنان دیگر ساسانی، ازش بیبهره بودند .[نیازمند منبع ] دستگاه اسلامی که در آغاز سده هفتممیلادی در شهر مدینه برپا شده بود، از جهت روحی و معنوی چنان نیرومند شده بود که تأثیر فرهنگیاش بر کشورهایهمسایه، همانند چیرگیِ دیگر قومهای بادیه نشین و صحرانورد، گذرا نبود. این تأثیر فرهنگی چنان عمیق بود که با همهگسستگی و سستیِ سیاسی و جنگیِ اعراب، پس از دو قرن چیرگی، اثرهایش هنوز ماندگار است .[نیازمند منبع ]دولت ساسانیدر راس حکومت ساسانی شاه قرارداشت که دارای اختیارات کامل بود. نخستین مقام اداری پس از وی وزرگ فرمادار نامداشت که باید کشور را تحت نظارت شاه اداره میکرد. اداره کشور در زمانی که در سفر یا جنگ بود معمولً به نیابت ازوی در اختیار وزیر اعظم یا وزرگ فرمادار بود. وی گاهی یه سرداری سپاه نیز گماشته میشد و در جنگها شرکت میکرد.مذاکرات سیاسی نیز از وظایف وزرگ فرمادار بود. از وزرای مشهور ساسانی میتوان ابرسام وزیر اردشیر و مهرنرسهوزیر یزدگرد اول، سورن پهلو وزیر وهرام پنجم و بزرگمهر وزیر انوشیروان را نام برد .[۱۰]اعضای ثابت هیئت وزرا معمولً در دوره ساسانی دستخوش تغییر میشدند اما کسانی که همواره عضو هیئت وزرا بودنداینها بودند : وزرگ فرمادار موبدان موبد ایران سپاهبد ایران دبیربد واستریوش بد .[۱۴]امور مالیه دولت توسط شخصی ملقب به واستریوشان یا واستریوش بد و تحت نظارت وزیر اعظم اداره میشد. واستریوشان در واقع وزیر مالیه و صعنت و تجارت و کشاورزی بود. آمارگران درجه اول کشور توسط وزرگ فرمادار منصوبمیشدند اما تحت نظر واستریوشان به کار مشغول بودند و وظیفه آنها برآورد مالی و تجاری از مناظق مختلف کشور بود.عواید دولت از مالیات ثابت و باجهای موردی و غنایم و حقوق گمرکی تامین میشد .[۱۳]بازمانده ایوان خسرو در تیسفون، ۱۴۲۲دژ شاپورخواست، خرمآبادامور اداری کشور توسط دبیران انجام میشد. دبیران در دوره ساسانی طبقه ویژهای داشتند و معمولً رئیس دبیران ایران ازمقربان شاه بود. مکاتبات اداری و سیاسی و نگهداری محاسبات مالی و نظامی به عهده دبیران بود. ریسس دبیران ایراندبیران مهست یا ایران دبیربد نامیده میشد. در رتبه بعدی پس از دبیران مهست و تحت نظر وی هفت دبیر کار میکردند : داد دبیر )دبیر عدلیه( شهر آمار دبیر )دبیر عواید شاهی( کدگ آمار دبیر )دبیر عایدات درباری( گنج آمار دبیر )دبیر خزانه( آخور آمار دبیر )دبیر استبل شاهی( آتش آمار دبیر )دبیر آتشکدهها( روانگان دبیر )دبیر امور خیریه( [۲۷]از دید پیروان آیین زرتشت شاه مکلف به انجام تکالیفی بود که از این قرارند : رعایت دستورهای دینی )دین زرتشت( اخلاق نیکو توان عفو و اغماض محبت به رعایا توانایی فراهم آوردن آسودگی رعایا شادی متذکر بودن به گذرا بودن جهان تشویق کاردانان و تنبیه نالیقان دادگری ابقای رسم بارعام گشادهدستی بی بیم کردن مردمان دقت در نصب کارگزاراناز نظر دینی فره ایزدی شاه بدکردار را رها میکند و نشانه دور شدن شاه از فره ایزدی این است که مردم غالبا تنگدستشوند و شاه شایستگی اصلاح امور را نداشته باشد یا اینکه در غم مردم نباشد یا راه درمان را نداند. چنین شاهی تواندادگری نخواهد داشت و بر مردم است که به خاطر برقراری دادگری با وی در آویزند .[۲۱]آیینهای درباریدر مراسم درباری شاه بر تخت مینشست و پردهای به فاصله ده زراع در پیش روی این تخت قرار داشت که شاه را از دیدحاضرین پنهان میکرد. در موقع مقرر پرده دار که از فرزندان یکی از اسواران بود پرده را کنار میزد. در فاصله دهزراع از پرده شاهزادگان و اسواران از طبقه خاندان ساسانی میایستادند و در فاصله ده زراع در پشت سر آنها ندیمان ومحارم پادشاه و اساتید موسیقی میایستادند و طبقه سوم در فاصه ده زراع از آنها مطربها و مقلدان و بازیگران بودند. درمراسم درباری افراد ناقصالعضو یا بیمار یا از طبقات پایین جامعه )پیشه وران و کشاورزان( راه نداشتند. در حضور شاهکسی صحبت یا زمزمه نمیکرد تا پرده دار )به اشاره شاه( نوازنده یا خوانندهای را فرمان میداد تا موسیقی مورد نظر شاهرا اجرا کند. تازمان بهرام گور معمول بود که هر کس درخواستی از شاه داشت باید پیش از شراب نوشیدن شاه به صورتنوشته به شاه تقدیم کند و دستور این بود که هرکس جز این کند گردنش را بزنند. در زمان بهرام گور این رسم تغییر کرد وبهرام دستور داد در زمان مستی نیز درخواستها را پرده دار دریافت کرده و برایش بیاورند. این رسم نا پسند که موجبصدور فرمانهای نادرست میشد بعد ازوی متروک یا اصلاح شد. در مراسم درباری جاسوسانی حضور داشتند و در رفتارافراد حاضر در مراسم و گفتگوی آنها جاسوسی میکردند. به ویژه مراقب بودند که رفتار افراد در موقع عدم حضور شاهچگونهاست. در دو جشن بزرگسال نوروز و مهرگان افراد و بزرگان هدایایی به شاه تقدیم میکردند. هرکس از آنچه خوددوست داشت هدیهای تقدیم میکرد . بازرگانان و توانگران سیم و زر، جنگیان شمشیر و نیزه و اسب راهوار، شعرا و ادبانیز شعر و خطبه مناسب. در این بین دبیران هدایا را به دقت مینوشتند و هر هدیه آورندهای اگر نیازمند به کمک میشد بایدالزاما از شاه )دربار( درخواست کمک میکرد. در این گونه موارد دوبرابر ارزش هدیه وی از شاه به وی داده میشد و اگرهدیه ارزان قیمت بود مثلاً یک میوه، همان میوه را پر از سکههای طلا کرده و به آورنده پرداخت میکردند. اگر هدیهآورنده در موقع نیاز به دربار رجوع نمیکرد بی حرمتی به شاه تلقی میشد و مجازاتی برای وی در نظر میگرفتند. درابتدای هر فصل شاه جامههای فصل پیش را به درباریان میبخشید. در مواقعی که جنگی بزرگ پیش میآمد مهمانیهایدربار تعطیل میشد و شاه به جز موبدان موبد، ایران دبیر بد و رئیس اسواران کسی را بر خان نمیپذیرفت و غذای سفرهنیز منحصر به نان و نمک و سرکه و سبزی و غذایی به نام بزم آورد میشد. شاه قدری از غذاها میخورد و به سرعتسفره را بر میچیدند و به کار ادامه میدادند .[۲۲]سپاهبازسازی سواره نظام ساسانی .تا زمان خسرو اول )انوشیروان( فرمانده کل سپاه ایران به نام ایران سپاهبد نامیده میشد از زمان خسرو انوشیروان کشوربه چهار بخش نظامی تقسیم شد و برای هر یک سپاهبد در نظر گرفته شد. ایران سپاهبد در مورد جنگ و صلح و مذاکراتسیاسی اختیارات زیادی داشت. اگر شاه خود مایل به شرکت در جنگها بود معمولً از اختیارات سپاهبد کاسته میشد.مهمترین بخش سپاه ساسانی سواره نظام زره پوش سنگین بود )اسواران( که در جنگها نقش تعیین کنندهای داشت به ویژه درمورد رویارویی با پیادهنظام رومی بسیار موثر بود و به سادگی آرایش جنگی پیادگان را به هم میزد و آنها را آماج تیرهایتیر اندازان مینمود. تمام تن اسواران با تکههای فلس گونه آهن پوشیده شده بود و نقابی آهنین نیز صورت آنها را میپوشاندبه طوری که تنها سوراخی جلوی بینی و شکافی برای دیدن در آن قرار داشت. زره سواره نظام تکهتکه بود و آزادی عملکافی برای عضلات سوار فراهم میکرد. پشت سر اسواران فیلهای جنگی بودند و در انتهای لشکر نیز پیادگان. پیادگانروستاییانی بودن که به اجبار به جنگ میآمدند و بابت این کار مزدی نیز نمیگرفتند به همین دلیل کم اثر ترین بخش سپاهبودند. تیر اندازان در پشت سواره نظام قرار داشتند و از دور دشمن را مورد هدف قرار میدادند. درمیان سپاه ساسانیمعمولً گروههایی از اقوام و ملل تابع امپراتوری وجود داشت که در جنگها کمک موثری میکردند. از میان این اقوامسکستانیها بیشتر مورد اعتماد شاهان ساسانی بودند. واحدهای بزرگ سپاه را گند و واحد کوچکتر از آن درفش و واحدکوچکتر از درفش را وشت مینامیدند. هر درفش پرچمی مجزا داشت و فرمانده گند را گند سالر میخواندند. در جنگهاییکه شاه حضور داشت معمولً در میان سپاه برای وی تختی در نظر میگرفتند و گروهی از زبده ترین سربازان گرد تختشاه را فرا میگرفتند که تا پای جان از شاه حفاظت مینمودند. ساسانیان بر خلاف اشکانیان روشهای نگهداری و گرفتندژها را خوب میشناختند و ابزارهای لزم را نیز در دست داشتند و به خوبی به کار میبردند .[۲۳]سلحشورانی که روزگاری شکستهای سختی بر ارتش و لژیونرهای رومی وارد آوردند و مانند سد مستحکمی مانع از تسلطآنها بر جاده ابریشم شدند. در واقع این سپاه ساسانی بود که توانست انتقام حمله مقدونیهای اروپایی را بازپس گیرد و ازآن زمان به عنوان یک ابرقدرت همطراز در برابر رومیان ظاهر شود .[۲۲] ساسانیان ابرقدرت دیگری در شرق امپراتوریروم بودند. تقریبا در هر جنگی که ایرانیان با رومیها داشتند، سواران )سواره نظام( نیز حضور داشتند. ماشین نظامی وتجهیزات ساسانیان در تمامی جنبهها همطراز و حتی قویتر از رومیها بود؛ حقیقت تلخی که سرانجام رومیان به آناعتراف کردند. سواره نظام نخبه و برگزیده ساسانی همانند دیواری مستحکم در برابر رومیها بود تا آنها نتوانند ایران راتسخیر کنند و به مرزهای هند و چین برسند. امروزه کمتر کسی ترس و وحشتی را درک میکند که این سواران در دلرقیبان خود برمیانگیختند. برای درک این موضوع بهتر است به لیبیانوس )مورخ رومی( مراجعه کنیم، جایی که در آننوشته است:لژیونرهای رومی ترجیح میدهند تا هر سرنوشت و قضا و قدری را تحمل کنند اما با سواران ایرانی رو در رونشوند ! ..[۲۵]جامعه ساسانیجامعه ایران در دوره ساسانی به صورت طبقاتی اداره میشد. در راس جامعه خاندان شاهی بود و پس از آن روحانیان)آسَروَن(، جنگاوران )ارتیشتاران(، دبیران، و سپس توده مردم .[۲۲] عضویت در یک طبقه موروثی بود اما در قوانین امکانانتقال ارتقای طبقاتی هم وجود داشت که بسیار نادر اتفاق میافتاد. برای ارتقای طبقه شخص باید هنر یا قابلیت ویژهای ازخود بروز میداد تا بتواند به طبقه مناسبش ارتقا پیدا کند. قانون چنین بود که وی باید هنرش را به شاه عرضه کند و پس ازتایید موبدان و هیربدان به طبقه مورد نظر ارتقا یابد .[۲۰] هر طبقه خود به طبقاتی جزیی تر تقسیم میشد که البته ترتیب یاجزییات کامل آنها مشخص نیست. طبقه روحانیان شامل قاضیان )دادوران( مغان، موبدان، هیربدان، دستوَران، اندرزبدان)آموزگاران( میشد. این دستهها هریک وظایف مجزایی داشتند .[۲۴] دبیران نیز دستههایی داشتند که برخی را امروزمیشناسیم عبارتند از منشیان، محاسبان، نویسندگان احکام دادگاهها، نویسندگان قراردادها، مورخان، پزشکان،منجمان .[۲۳] تفکیک بین طبقات در ایران به شدت مراعات میشد به طوری که اگر شاه در حالت مستی از یک خوانندهمیخواست با نوازنده از طبقه دیگر همنوایی کند وی باید عذر میخواست .[۳۷] حقوق مدنی در این دوره بر اساس اوستا وزند بود .[۳۱]چند همسری بسیار رایج بود و از دیدگاه حقوق مدنی بین همسر ممتاز و دیگر همسران که گاه از طبقات پایینتر بودند تفاوتکامل وجود داشت. زنانی که از طبقات پایینتر بودن به عنوان زن خدمتکار )چاکرزن( نامیده میشدند و تنها فرزندان پسرآنها جزو خانواده محسوب میشد .[۳۲] ازدواج دختران معمولً در ابتدای جوانی و حدود پانزده سالگی صورت میگرفت امادختران حق انتخاب همسر داشتند .[۳۳] ازدواج بین مادر و پسر و خواهر و برادر مجاز بود و موجب دوری دیوان شمردهمیشد .[۳۲] وضع زندگی شهر نشینان نسبتا خوب بود و میتوانستند از طریق صنعت و تجارت به دارایی زیادی دست یابند.شهر نشینان این امتیاز را نسبت به کشاورزان داشتند که از خدمات نظامی معاف بودند. روستاییان وضع بدی داشتند و تقریب ا غلامان دهگانان محسوب میشدند. آنها هم به شاه مالیات میداند و هم به دهگانهای مالک .[۳۵]هنر ساسانینوشتار اصلی : هنر ساسانیانهمراه است و هر چند ادامه هنرهای قدیم ایران و هخامنشی و پارتی است و تحت » جهان بینی مذهبی « هنر ساسانی اساسا باتاثیر جریانهای مختلفی که از سمت شرق و غرب به سوی این هنر سرازیر بود. شکل گرفته است، اما ویژگیهای خاصخود را نیز دارد [۳۲]گچبری که پارتها در کاخها و بناهای مذهبی استفاده کردهاند، در دوره ساسانی رونق ویژهای یافت. بخش عظیمی ازتزیینات وابسته به دوره ساسانی کچبری است. در بناهایی مانند طاق کسری در تیسفون نمونههای زیبایی از موتیفهایگچبری یافت شده است. و همچنین در قلعهٔ یزدگرد هم بهترین طرحهای هندسی و گل و گیاه و موضوع نقوش گچبریهستند. در بناهای دیگر عهد ساسانی تاق کسری، تخت سلیمان، فیروزآباد و سروستان نیز طرحها و نقشهای فوقالعادهزیبای گچبری استفاده شده است که این طرحها نقشها در معماری دورهٔ اسلامی به شکل جالبی بدون استفاده از نقوشذیروح به کار گرفته میشود. از تزیینات دیگر وابسته به دورهٔ ساسانی استفاده از موزاییک کاری است. که به نحوشایستهای در ایوانهای شرقی و غربی کاخ بیشاپور در شهر بیشاپور استفاده شده است. موزایک یعنی استفاده از قطعاتکوچک سنگ رنگی که مهمترین نمونههای آن در مکان فوقالذکر یافته شدهاند .رویه حقوقیدر دوره ساسانی مبنای اصلی حقوق اوستا و زند )تفاسیر اوستا( و اجماع نیکان به معنای مجموعه فتاوای موبدان بود.بالترین مقام در دعاوی حقوقی را موبدان موبد میدانستند. در سیستم حقوقی ساسانی در جهت پرهیز از به درازا کشاندندادرسی تدابیری وجود داشت از جمله اینکه برای ارایه و احضار شهود مهلتهایی پیش بینی شده بود. در مواردی طرفینمیتوانستند از قاضی پیش قاضی بالتری شکایت کنند. اگر قاضی نمیتوانست در مورد بیگناهی یا گناه کاری فردی بهقطعیت دست یابد کار به آزمون میرسید. آزمون به دو گونهٔ گرم و سرد بود. آزمون گرم عبور از آتش و آزمون سردنوشیدن آب آلوده به ترکیبات گوگرد بود )واژه کنونی سوگند در فارسی به همین معناست( .[۳۰] مجازاتها معمولً نسبت بهمجازاتهای امروزی بسیار سنگین و سخت بود. مجازات ارتداد، خیانت، فرار از جنگ یا راهزنی مرگ بود. مجازاتدزدی، هتک ناموس یا ستم بر دیگران نیز اعدام یا مجازاتهای بدنی سخت بود. برای دزدی لباس در سرما یا غذا در موقعقحطی یا در موارد نظیر آن تخفیفهای در نظر گرفته شده بود. زندان معمولً روشی برای از میان برداشتن بی سر و صدایمخالفین مهم سیاسی بود. اعدامها معمولً با شمشیر انجام میشد اما در مواردی چون خیانت به دین یا شاه اغلب فرد رامصلوب میکردند .[۳۴]کشاورزیشیوه اصلی تولید و منبع درآمد و امرار معاش مردم در ایران کشت و برز و کشاورزی بود. محصولت کشاورزی عبارتبودند از غلاتی نظیر جو، چاودار، ارزن، حبوبات، علوفه، الیاف برای ریسندگی، میوههایی نظیر انگور، انجر، پسته وبادام، خرما و سبزیها و نیز برنج و باغات زردآلو و زیتون. ساسانیان به توسعه کشاورزی بسیار علاقه داشتند و میدانیمکه در خوزستان و عراق زمینهای کشاورزی گسترده و قابل کشتی وجود داشته است .[۳۳]انقوزه، ریواس، پسته ایرانی و گردوی ایرانی (Persicum) از جمله گیاهان و درختانی بودند که رومیها کشت آن را درسرتاسر اروپا گسترش دادند .[۲۷]فرای اعتقاد دارد که خصوصیات زمیندار یا فئودال در خاورمیانه تا حد زیادی با فئودالیسم اروپا فرق داشته است. اینیافتهها را تحقیقات باستانشناسی در جنوب غربی ایران نیز تأیید میکند که در کنار روستاها قصرها و قلعهها و دژهاییوجود نداشتهاند .در ایران انواع گوناگونی از زمینداری یا اجاره داری زمین نظیر « زمین با « ،» زمینهای وقفی « ،» زمینهای دولتیوجود داشت و زمین را برای اهداف خیریه نیز وقف میکردند. اما مهم تر از چگونگی مالکیت زمین ،» مالکیت جمعیامیت بسیار بیشتری داشت. بر خلاف جامعه فئودالی اروپای قرون » قناتها « موضوع تسلط بر آب بود و از این رو مالکیتوسطی، آب د ایران ساسانی اهمیت بیش تری از زمین داشت .[۲۱]ساسانیان در تاریخ کلاسیک ایران و منابع بومیساسانیان در شاهنامهپادشاهان ساسانی در شاهنامه از قرار زیرند :۱.اردشیر بابکان، ۲ .شاپور پسر اردشیر، ۳ .اورمزدِ شاپور ۲.بهرامِ اورمزد، ۵ .بهرام بهرام، ۲ بهرامیان، ۰ . نرسیبهرام، ۴ .اورمزد نرسی، ۳ .شاپور ذوالکتاف، ۱۷ .اردشیر نکوکار، ۱۱ پسر شاپور، ۱۲ .بهرام شاپور، ۱۳ . یزدگردشاپور، ۱۲ .بهرام گور، ۱۵ .یزدگرد پسر بهرام گور، ۱۲ .هرمز، ۱۰ .پیروز یزدگرد، ۱۴ .بلاش پیروز، ۱۳ . قباد،۲۷.نوشینروان، ۲۱ .هرمزد، ۲۲ .خسرو پرویز، ۲۳ .شیرویه، ۲۲ .اردشیرِ شیروی، ۲۵ .فرآیین)گراز(، ۲۲ . پوراندخت،۲۰.آزرمدخت، ۲۴ .فرخزاد، ۲۳ .یزدگردپادشاهان ساسانیشمشیرهای طلایی پادشاهان ساسانی در موزه بریتانیا .[۲۲]اردشیربابکان یا اردشیر اوّل) ۲۲۲ تا ۲۲۷ میلادی(در زمان پادشاهی اردوان پنجم، اردشیر به پادشاهی گوچیهر رسید. او مایل بود شاه کلّ ایران باشد بنابراین شورش کرد واردوان پنجم (اشک بیست و نهم ) در صحنه نبرد کشته شد ) ۲۲۲ میلادی(. بدین ترتیب سلطنت ایران در کف اردشیربابکان قرار گرفت .اردشیر بابکان به تلافی شکستهایی که اشکانیان در اواخر حکومتشان از رومیان میخوردند به روم که در این زمانتراژان امپراتورشان بود لشکر کشید. او رومیان را شکست داد و نصیبین، حران و ارمنستان را تصرف کرد .به طور کلّی کارهای اردشیر بابکان در چهار بخش عمده زیر خلاصه میشود :1. تقسیم مردم به طبقات مختلف و تعیین حداقل معیشت و امکانات2. احیای سپاه جاویدان مانند هخامنشیان3. توجّه ویژه به امنیت عمومی توسّط مامورانی که از مرکز به نقاط مختلف فرستاده میشدند4. تصرف هند تا پنجابشاپور یکم ) ۲۲۰ تا ۲۷۲ میلادی(شاپور اوّل پسر اردشیر بابکان در آغاز سلطنت با طغیان حران و ارمنستان مواجه شد او به راحتی شورش ارمنستان راخواباند امّا مردم حران چنان مقاومتی از خود نشان دادند که سرکوب آن غیر ممکن مینمود. سر انجام باخیانت شاهزادهٔحران دروازه باز و شاپور همه را از جمله شاهزاده از دم تیغ گذراند. او پس از فتح حران شهرهای کرمان، خوزستان،عمان، مکران، غرب، خراسان و توران را فتح کند .نخستین جنگ شاپور با رومیان )از ۲۲۶ تا ۲۲۲ میلادی(پس از این فتوحات، شاپور متوجه روم شده و با آنان وارد جنگ شد. در نخستین نبرد پس از تصرّف انطاکیه و نصیبین ازگردین شکست خورد و نصیبین از دست او رفت. گردین توسّط سردارانش کشته شد و پس از او فیلیپ عرب به پادشاهیرسید. او مصالحهای با ایران امضا کرد که در آن بینالنهرین و ارمنستان به ایران بازگردانده شود .دومین جنگ شاپور با رومیان )از ۲۲۲ تا ۲۷۲ میلادی(شاپور مانند جنگ اوّل خود از فرات گذشت و نواحی اطراف آن را تصرّف کرد و وقتی نیروهای رومی به نزدیکیاردوهای ساسانی رسیدند آنان را در چنان تنگنایی قرار داد که «والرین » امپراتور روم و بسیاری از سپاهیانش اسیر شدنداو از اسیران جنگی برای ساختن پل شوشتر استفاده کرد. او پس از شکست رومیان شهرهای آسیای صغیر، کاپادوکیه راکاملاً فتح ولی از پلمیر شکست خورد و به سال ۲۰۲ میلادی درگذشت .شاپور دوم )از ۰۶۶ تا ۰۷۳ میلادی(شاپور چشم به جهان نگشوده پادشاه بود و چون ۱۲ ساله شد زمام کشور را به دست گرفت. برخی از مورّخان به او لقبکبیر را دادهاند. اگر انوشیروان در این سلسله نبود مسلّما او نقطهٔ اوج قدرت ساسانیان بود. شاپور در ابتدا از قدرتدرباریان، که از زمان کودکی او اختیارات بسیاری داشتند کاسته و از مرزهای عرب نشین دفاع کرد. تصرّف بحرین، درزمان او اتّفاق افتاد. ظاهراً شاپور در طی جنگ با اعراب کتف هایشان را سوراخ میکرد، از این رو او را «ذوالکتاف »میخواندند. با مرگ قسطنطین و تیرداد امپراتوران روم و ارمنستان در سالهای ۳۳۰ و ۳۱۲ میلادی شاپور بر سرارمنستان با روم جنگید. بدین ترتیب ارمنستان دوباره دست ایران افتاد. پس از این کار او اعراب و بت پرستان ساکنارمنستان را تحریک به حمله به روم کرد، آنها موقّتا شکست خوردند .شاپور خود به روم حمله و نصیبین را محاصره کرد ولی از عهده تصرف نصیبین بر نیامد با این حال سپاه روم را در دشتشکست داده بود و در این زمان با ارمنستان پیمان دوستی بست ) ۳۲۱ میلادی(. شاپور در سال ۳۲۲ میلادی به بینالنهرینحمله و در سنجار کنونی با سپاه کنستانتینوس رو در رو شد. رومیان در این نبرد شکستی سخت خورده و قتلعام شدند. بهاو در زمانی که پیروزی بر نصیبین را نزدیک میدید خبر رسید که کوشانیان کوچک و هیاطله خیونها بر مرزهای شرقی۳۵۰ (. پس از بازگشت از مرزهای شرقی - حمله بردند او مدّت ۰ سال با آنان جنگید تا توانست بر آنان پیروز شود ) ۳۵۷بار دیگر بر ارمنستان تاخت و سرزمینهای بسیاری را تصرّف کرد؛ امّا سرانجام شکست خورد. او قانونی وضع کرد کهدیگر مسیحیت در ایران ممنوع باشد. اگر بعضی خشمهایش را نادیده بگیریم او پادشاهی قدرتمند و با اراده بودهاست. ویدر سال ۳۰۳ میلادی در گذشت .شرح صلحنامهٔ ایران و روم در عهد شاپور دوم ) ۰۵۱ میلادی(موسونیانوس سردار رومی در خواست صلح کرد. شاپور اوّل برای او چنین نوشت :شاپور، شاه شاهان، برادر مهر و ماه و همتای ستارگان به برادر خود کنستانتیوس سلام میرساند و خوش وقت است از اینکه امپراتور در اثر کسب تجربه به راه راست باز گشتهاست. نیاکان من قلمرو خود را تا رود استریمونو حدود مقدونیهگسترش داده بودند. من در جلال و عظمت و فضیلت بر همهٔ نیاکانم برتری داشتم و وظیفهٔ خود میدانم که ارمنستان وبینالنهرین را که به حیله و تزویر از نیاکانم به در کردند، باز ستانم. این سرزمینهای کوچک را که تنها موجب نفاق وخونریزی است، به من باز پس دهید؛ و به شما میگویم که اگر سفیر من بدون پاسخ مثبت باز گردد، پس از انقضای زمستانبا تمام نیروی خویش به جنگ شما خواهم آمد .» برادرش شاپور « در پاسخ به » گشایندهٔ دریاها و خشکیها و خداوند فر و شکوه جاودانی « امپراتور روم کنستانتیوسمینویسد :اگر رومیان گاهی دفاع را بر حمله رجحان مینهند از بیم و ترس نیست، بلکه از راه مداراست. گر چه رومیان گاهی پیروزنشدهاند، ولی هرگز نتیجهٔ قطعی جنگ به زیان آنان نبودهاست. امپراتور روم با این پاسخ سبکسرانه نتوانست از وقوع جنگجلوگیری کند و شاپور دوّم تمام سرزمینهای ذکر شده در نامه را تسخیر کرد و روم را به سختی شکست داد و پادشاه رومسزای پاسخ بیخردانهٔ خود را یافت [نیازمند منبع ].اردشیر دوّم ) ۰۷۳ تا ۰۴۲ میلادی(پس از در گذشت شاپور دوم برادر زن او، اردشیر دوم، به پادشاهی رسید. وی فردی ضعیفالنفس، بیاراده و در عین حالبسیار رعیّت پرور، خوش دل، و پاک نیّت بود. بر روی سکّههای به جا مانده از او کلمهٔ نیکوکار (گرب کرتار ) مشاهدهمیشود. او در دوران حکومت خود مسیحیان سرزمینی که قبلاً بر آن حکومت میکرد {آدیابن } را آزار بسیار میداد. بهنوشتهٔ برخی مورّخان وی برادر بزرگ شاپور کبیر بودهاست. اردشیر دوّم پس از ۲ سال سلطنت بی فایده به وسیلهٔ بزرگانکشور از مقام خویش خلع گردید .دانشگاه گندی شاپورنوشتار اصلی : دانشگاه گندیشاپورتنگ نقره خدای مهر در حال قربانی کردن. دوره ساسانی موزه رضا عباسیدانشگاه گندی شاپور (که بصورت جندیشاپور نیز نامیده شده( در سال ۲۰۱ بدست شاهنشاهان ساسانی در شوشتر بنیادنهاده شد. این فرهنگستان همچنین دارای یک بیمارستان آموزشی و یک کتابخانه بود. بیمارستان گندی شاپور نخستینبیمارستان آموزشی جهان بود. در این فرهنگستان دانشهای فلسفی و پزشکی تدریس میشد و بنا به روایات حبس و مرگمانی پیامبر نیز در گندیشاپور روی دادهاست .[۲۳]گندی شاپور یکی از هفت شهر اصلی خوزستان بود. نام آن در آغاز « » دژ نظامی شاپور « به معنی » گوند-دزی-شاپوربودهاست. دیگر نامهایی که برای آن بهکار میرفته عبارت است از پیلآباد، خوز، نیلاب، [۲۲] نیلاط. در سریانی آن را بیتلباط مینامیدند .[۲۵] برخی پژوهشگران بر اینند که بنیادی همانند به گندیشاپور از زمان پارتیان در این جایگاه قرارداشتهاست. شهری به نام گندی شاپور را شاپور یکم فرزند اردشیر ساسانی پس از شکست دادن سپاه روم به سرکردگیوالرین، بنا نهاد. شاپور یکم گندی شاپور را پایتخت خود قرار داد .نامآوری گندی شاپور بیشتر در زمان خسرو انوشیروان ساسانی انجام گرفت . خسرو انوشیروان گرایش فراوانی به دانش وپژوهش داشت و گروه بزرگی از دانشوران زمان خود را در گندی شاپور گرد آورد. در پی همین فرمان خسرو بود کهبرزویه، پزشک بزرگ ایرانی، مأمور مسافرت به هندوستان شد تا به گردآوری بهترینهای دانش هندی بپردازد. امروزهشهرت برزویه در ترجمهای است که از کتاب پنچه تنتره هندی به پارسی میانه انجام داد که امروزه به نام کلیله و دمنهمعروف است .بنابراین فرهنگستان گندی شاپور از کانونهای اصلی دانشورزی، فلسفه و پزشکی در جهان باستان شد. در برخی منابعاشاراتی به انجام آزمون و امتحان برای اعطاء اجازه طبابت به دانشآموختگان دانشگاه گندی شاپور شدهاست. کتاب « تاریخالحکمه » (سرگذشت فرزانگی ) به توصیف این مسئله میپردازد. شاید این نمونه نخستین برگزاری آزمون دانشگاهی درجهان بوده باشد .تمامی کتابهای شناخته شده آن روزگار در زمینه پزشکی، در کتابخانه گندی شاپور گردآوری و ترجمه شده بود، با اینکارگندی شاپور تبدیل به کانون اصلی انتقال دانش میان شرق و غرب گشت. گندی شاپور و همچنین آموزشگاه وانسیبین کهپیش از فرهنگستان گندی شاپور در دزفول بنیاد شده بود تأثیر بزرگی در شکل گرفتن نهاد «بیمارستان » بویژه کلینیکآموزشی در جهان داشتند .دانشگاه گندی شاپور در عصر خود بزرگترین مرکز فرهنگی شد. دانشجویان و استادان از اکناف جهان بدان رویمیآوردند. مسیحیان نسطوری در آن دانشگاه پذیرفته شدند و ترجمه سریانیهای آثار یونانی در طب وفلسفه را به ارمغانآوردند نو افلاطونیها در آنجا بذر صوفی گری کاشتند. سنت طبی هندوستان، ایران، سوریه و یونان در هم آمیخت و یکمکتب درمانی شکوفا را به وجود آورد . به فرمان انوشیروان، آثار افلاطون و ارسطو به پهلوی برگردان شد و در دانشگاهتدریس شد [۲۲]در سالهای آغازین پیدایش دین اسلام در عربستان، دانشکده پزشکی و بیمارستان گندی شاپور شمار زیادی استاد ایرانی،یونانی، هندی و رومی را در خود جا داده بود. گفته شده که حتی پزشک شخصی محمد، پیامبر اسلام، نیز از دانشآموختگان)فارغالتحصیلان( دانشکده پزشکی جندیشاپور بودهاست .[نیازمند منبع ]در دانشگاه گندی شاپور، دوره ساسانیان، بخشی به گردآوری اطلاعات در باره بیماریهای دریانوردان و راههای درمانآنها اختصاص داشتهاست. در سفرهای دریایی اکتشافی که در زمان هخامنشیان انجام میشد، همواره پزشکانی باکاروانهای دریایی همراه بودند که وظیفه مراقبتهای بهداشتی دریانوردان را بر عهده داشتهاند. در کتاب دینکرد آمدهاستدر دوران ساسانی « که در بندر سیراف و بندر هرمز نوعی دانشکده افسری به نام ناوارتشتارستان به آموزش و پرورشافسران نیروی دریایی ایران میپرداخت ».[۲۰][۲۴]ادیان در دوران ساسانیانآیین مانینوشتار اصلی : مانیدر دوران پادشاهی شاپور اول مانی ادعای پیامبری و مذهبی تازه آورد که از اختلاط سایر ادیان و مذاهب فراهم ساختهشده و در شرق و غرب دنیای آنروز گسترش یافت. مانی بزرگ زادهای از اشکانیان بود پدرش فاتک از مردم همدان بود.وی در سال ۲۱۵ در یکی از روستاهای نزدیک بابِل به دنیا آمد. وی در کودکی به کسب دانش و فلسفه پرداخت و سپسادیان زرتشتی، عیسوی، بودایی و یونانی را مورد مطالعه قرار داد و در بیست و چهار سالگی ادّعای پیامبری کرد و سپسبه وسیله «پیروز » برادر شاپور یکم که دین او را پذیرفته بود به دربار راه یافت و کتاب خود «شاپورگان » را به شاپورتقدیم داشت. شاپور دین مانی را پذیرفت و مانی را در ترویج آن دین آزاد گذاشت، مانی به هندوستان و چین سفر و دوبارهبه ایران بازگشت، در دوران پادشاهی بهرام یکم مؤبدان زرتشتی از پیشرفت دین مانی بیمناک شده شاه را بر آن داشتند کهبین آنها و مانی مناظرهای ترتیب دهند، مانی در این مذاکره شکست خورده به دستور بهرام به زندان افکنده میشود و زیرشکنجه جان میدهد و یا به روایتی دیگر زنده زنده پوست کنده و پوستش را از کاه انباشته و بالی دروازه گندیشاپورآویزان میشود و از آن هنگام آن دروازه باب مانی خوانده میشود ) ۲۰۲ میلادی( .آیین مانی نخستین بدعت دینی بود که با سر و صدای بسیار از تصادم آرا و عقاید پدید آمد. آیین مانی که در واقع معجونی ازعقاید و مذاهب متداول آن عصر بود، نزد مغان، بدعتی بزرگ تلقی شد و چنان که در تاریخها آوردهاند موبدان برایبرانداختن آنها، جهد بسیار کردند. او را محاکمه کردند و نابود نمودند و پیروانش را نیز سخت عقوبت دادند. با این همهآیین او، که ذوق عرفانی و لطف هنری خاصی داشت از میان نرفت و سالها نه تنها معارض آیین زرتشت بود بلکه با آیینعیسی و حتی با دین مسلمانی هم معارضه میکرد . [۲۳]آیین مزدکچندی برنیامد که مزدک ظهور کرد و سخنانی تازهتر آورد. این مزدک، چنانکه از اخبار برمیآید خود از موبدان بود وآیین تازهای هم که آورد تاویلی از آرای زرتشت به شمار میآمد. در مساله وجود شرور و آلم، که هم زرتشت و هم مانیبدان عنایتی خاصص داشتند و محور عقاید ثنوی شمرده میشد، مزدک رایی تازه اورد و گفت تمام بدیها و زشتیهایجهان را باید از دیو رشک و دیو خشم و دیو آز دانست زیرا، چیزی که برابری و مساوات مردم را که مایه رضای هرمزداست نابود کرده و از میان برده است، قدرت و استیلای این دیوان تبهکار است. بنابراین تا هرآنچه مایه رشک و خشم وآزمردم است، از میان نرود مساوات و برابری که فرمان هرمزد و خواست اوست در جهان پدید نمیآید. با کشتار شگفتانگیزبیشفقتی که خسرو انوشیروان از پیروان مزدک کرد موبدان گمان بردند که آیین پسر بامداد یکسره از جهان برافتاد. اما اینگمان درست درنیامد و آیین مزدک حتی پس از سقوط ساسانیان باقی ماند و یک چند نیز با نام خرمدینی به معارضهمسلمانان برخاست . [۵۷]زروانیاناز محققان، بعضی گمان بردهاند که این آیین بعد از عهد زرتشت به وجود آمده است و از صبغه تاثیر و نفوذ فلسفه یونانبرکنار نیست. تاثیر یونان را، در توسعه و تکمیل این آیین، شاید نتوان انکار کرد ولیکن حقیقت آن است که ذکر زروان دراوستا نیز آمده است. احتمال است که این عقیده، از تاویل بعضی اقوال اوستا برآمده باشد و مایههایی از عقاید کلدانیان وسپس از فلسفه یونانی نیز بر آن افزوده شده باشد. به هر حال موبدان و روحانیان زرتشتی، آیین زروان را نیز مانند عقایدمانی، نوعی رفض و بدعت میشمردند و با آن مخالفت میورزیدند. نهایت آنکه در آخر دوره ساسانی، به سبب تحولی کهدر همه اوضاع زمانی پیش آمده بود، این آیین نیز رواج بسیار یافت وحتی به عقیده برخی از محققان درین دوره فرقهزروانی بر دیگر فرقههای زرتشتی برتری داشت . [۵۱]آیین عیسیآیین عیسی از دوره اشکانیان در بین مردم ایران پراکنده میگشت. در دوره ساسانی، تیسفون اسقفی داشت و بسی ازخاندانهای نامآور، به آیین ترسایی گرویده بودند . پادشاهان ساسانی از وقتی که روم آیین عیسی را پذیرفت ترسایان را بسپرخطر میشمردند و به آزار و تعقیب آنها میپرداختند. مغان و موبدان نیز همواره آنان را بدین کار تشویق میکردند.بعضی مانند یزدگرد اول و خسروپرویز با آنان با لطف و نرمی رفتار کردند. اما هر روز جسارت و توقع ترسایان، افزودهمیشد و کار را سخت میکرد. در دوره یزدگرد یکبار کشیشی، در شهر هرمزداردشیر خوزستان، آتشکدهای را که درمجاورت کلیسا بود منهدم کرد . پیداست که این گستاخی تا چه حد سبب خشم موبدان و بزرگان میگشت. بار دیگر در رینرسی نام ترسایی، در آتشکدهای رفت و آتش را خاموش کرد. آنجا را نمازخانه ترسایان نمود و به عبادت ایستاد. این کارنیز اسبابی بود که یزدگرد را از مهر و علاقهای که نسبت به ترسایان میورزید پشیمان میکرد . آیین ترسا در آن روزگاردر ایران انتشاری داشته است. حتی سختگیریهای موبدان، مانع از انتشار سریع آن در بین طبقات مختلف مردم نبودهاست .[۵۲]آیین بودااز سوی مشرق نیز آیین بودا هر روز گسترش مییافت. در بلخ و سغد و بلاد مجار چین و هند، همواره زاهدان و سیاحانبودایی به نشر و بسط تعالیم بودا اشتغال داشتند. در آخر دوره ساسانیان سرگذشت عبرنت انگیزی از بودا تحت عنوانبوذاسف و بلوهر در بعضی از بلاد ایران انتشار داشت. گذشته از آن، چنانکه از ماخذ برمیآید، بودا یا یکی از شاگردان اوکتابی نیز به فارسی داشته است .[۵۳]ادبیات ساسانینگاشتهها و نوشتههایی که از روزگار ساسانیان برجای مانده، تنها به زبان پارسی میانه که از دیرباز زبان پهلوی خواندهشده، نیست. به زبانهای پارتی یا زبان پهلوانیک و زبان سغدی و زبان خوارزمی و زبان ختنی و زبان طخاری نیز آثاریبرجا ماندهاست .[۵۲]نگارهٔ هرمز یکم سومین پادشاه ساسانی بر روی یک سکه طلاسکههای ساسانینوشتار اصلی : سکههای ساسانیمسکوکات ساسانی طلا و نقره و مس بودند اما نسبت بین ارزش آنها در تمام دوره ساسانیان ثابت نبود. درهم نقره معمولً بهبین ۳٫۲۵ تا ۳٫۳۲ )سه و شصت و پنج تا سه و نود و چهار( گرم وزن داشت. این وزن بر اساس سکههای اشکانی وسکههای فنیقی است. در سکههای ساسانی نقش شاه همواره در یک طرف سکه حک شدهاست و در طرف دیگر معمولً یکآتشدان است .[۵۵] سکههای ساسانی از طلا و نقره و مس بود. سکههای نقره را زوزن میگفتند . تاریخ سکهها مشخصسالهای سلطنت ساسانی است. خط و زبان سکهها، پهلوی ساسانی میباشد .[۵۲]شجرهنامه و گاهشمار شاهنشاهاننوشتار اصلی : فهرست شاهنشاهان ساسانیاردشیر بابکان۲۲۱–۲۲۲میلادیشاپور یکم۲۰۲–۲۲۱هرمزیکم۲۰۳–۲۰۳بهرام یکم۲۰۲–۲۰۳نرسه۳۷۲–۲۳۳بهرام دوم۲۳۳–۲۰۲هرمز دوم۳۱۷–۳۷۲بهرام سوم۲۳۳آذر نرسه۳۷۳شاپور دوم۳۰۳–۳۱۷اردشیر دوم۳۴۳–۳۰۳شاپور سوم۳۴۴–۳۴۳بهرامچهارم۳۳۳–۳۴۴یزدگردیکم۲۲۱–۳۳۳بهرامگور۲۳۳–۲۲۱یزدگرددوم۲۵۰–۲۳۳هرمز سوم۲۵۳–۲۵۰پیروز یکم۲۴۲–۲۵۳بلاش۲۴۴–۲۴۲جاماسپ۲۳۳–۲۳۰قباد یکم۲۳۰–۲۴۴بار نخست۵۳۱–۲۳۳بار دومخسروانوشیروان۵۰۳–۵۳۱هرمز چهارم۵۳۷–۵۰۳قبادخسرو پرویز۵۳۷بار نخست۲۲۴–۵۳۱بار دومخسروسوم۲۳۷شهریارشاهزادهقباد دوم۲۲۴جوانشیر۲۳۷پوراندخت۲۳۱–۲۳۷آزرمیدخت۲۳۱فرخزادخسرو۲۳۲–۲۳۱یزداندارشاهزادهیزدگرد سوم۲۵۱–۲۳۲اردشیرسوم۲۳۷–۲۲۴دخترپیروز سوم۲۰۰–۲۵۱مهرانجشنسدهنرسی )نوهیزدگرد سوم(نامشخص- ۲۰۰پیروز دوم۲۳۷نگارخانهجام نقرهای مربوط به دوره ساسانی - ارتفاع تقریبی ۳۷ سانتیمتر .یک جام ساسانی یافته شده در طبرستانشکار خسرو اولجام طلایی با تصویر نوازندگانجام زرین با شیشههای رنگین با تصویر انوشیروانپیکره سر اسب یافت شده در کرمان در موزه لوورنمونه پارچه از دوره ساسانینمونه پارچه بافت مصر که دارای نقوش ساسانی استکلاه خود دوره ساسانینیم تنه سنگی ساخته شده در دوره ساسانی - موزه ایران باستاننیم تنه سنگی ساخته شده در دوره ساسانی - موزه ایران باستانپیوند به بیروندر ویکیانبار پروندههایی درباره ساسانیان موجود است . ماحصل اختلافات داخلی « ، سقوط ساسانیان » تاریخ ساسانیان میراث ساسانیان: ایرانشهر یا شکست در برابر اعراب؟ ساسانیکاپانویس1. Encyclopedia of the Peoples of Africa and the Middle East, Vol.1, Ed. Jamie Stokes, (Infobase Publishing, 2009), 601. زند وهومن یسن و کارنامه اردشیر پاپکان، صادق هدایت، انتشارات آزادمهر، چاپ نخست ۱۳۴۲ art-arena.com، بازدید: ژوئن ۲۷۱۷ . کارنامه اردشیر بابکان، از متنهای دوره ساسانی ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن - ISBN: 964-351-285-1 ، صفحه ۱۱۷ ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن - ISBN: 964-351-285-1 ، صفحه ۲۳ کارنامه اردشیر بابکان با متن پهلوی، دکتر بهرام فرهوشی، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ نخست ۱۳۵۲ شاهنامه ۰، صفحه ۱۱۲ تورج دریایی، شاهنشاهی ساسانی، ترجمه مرتضی ثاقب فر، انتشارات ققنوس، تهران ۱۳۴۳ ، ص ۱۲ آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 351- صفحه : 89 شاهنامه فردوسی، گنگ دژ هودخ: نام اورشلیم در شاهنامه، به پارسی English Historical Review 25, F. C. Conybeare 1910 ۵۱۰- صفحه ۵۷۲ تاریخ تمدن ایران ساسانی، استاد سعید نفیسی، چاپ دوم ۱۳۴۲ ، ص ۲۲۳ ، چلیپای ترسایان در ایران آرتور کریستنسن، ایران در زمان ساسانی، فصل ۱۷ ، انقراض دولت ساسانی دو قرن سکوت، عبدالحسین زرینکوب ایران ساسانی، تورج دریایی، ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن ISBN964-351-285-1 321- صفحه: 320 ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن ISBN964-351-285-1 صفحه: ۱۲۲ ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن ISBN964-351-285-1 311 - صفحه: 310 ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن ISBN964-351-285-1 ، صفحه: ۱۲۵ آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN964-351-285-1 صفحه : 212 ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن - ISBN: 964-351-285-1 ۲۷۱ - صفحه ۳۳۲ ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن - ISBN: 964-351-285-1 ۲۲۰- صفحه ۲۱۰ سواره نظام زبده ارتش ساسانی، ص ۵ سواره نظام زبده ارتش ساسانی، ص ۲ آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 335 آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 139 آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 333 آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 333 آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 181 آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 125 آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 122 آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 120 آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 122 آرتور کریستینسن، ایران در زمان ساسانیان ISBN:964-351-285-1 صفحه : 138 ابوذری، م. ) ۱۳۴۷ ( آشنایی با میراث فرهنگی هنری ایران، تهران، سازمان پژوهش فرهنگی . ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن - ISBN: 964-351-285-1 ۳۷۲- صفحه ۳۷۳ ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن - ISBN: 964-351-285-1 صفحه ۳۷۰ تورج دریایی. شاهنشاهی ساسانی. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: انتشارات ققنوس، 3185 ، چاپ پنجم، ص 339 . تاریخ ایران کمبریج، از سلوکیان تا فروپاشی دولت ساسانیان، جلد سوم قسمت اول . ویراستار جی. آ. بویل. ترجمهحسن انوشه. تهران: انتشارات امیر کبیر، 3119 ، ص 679. تورج دریایی. شاهنشاهی ساسانی. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: انتشارات ققنوس، 3185 ، چاپ پنجم، صص338-339. British Museum - Iran before Islam: The Sasanians <http://www.seemorgh.com/culture/default.aspx?tabid=2482&;conid=17769&mID=8926/> لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ نیلاب . لغتنامهٔ دهخدا، سرواژهٔ گندشاپور . تاریخ تمدن ویل دورانت، جلد ۲-عصرایمان، کتاب اول، فصل هفتم-ایرانیان، I- جامعه ساسانیان ماهنامه پیام دریا، شماره ۱۴۱ ، تیرماه ۱۳۴۰ . ماهنامه اطلاعات علمی، شماره ۳۵۴ ، تیرماه ۱۳۴۴ . دو قرن سکوت، ص ۲۰۳ و ۲۰۲ دو قرن سکوت، ص ۲۰۲ و ۲۰۵ دو قرن سکوت، ص ۲۰۲ و ۲۰۰ دو قرن سکوت، ص ۲۰۳ دو قرن سکوت، ص ۲۴۷ ادبیات ساسانی، ص ۱۵ ایران در زمان ساسانیان - آرتور کریستینسن ISBN:964-351-285-1 صفحه: 1256. ساسانیانجستارهای وابسته امپراتوری پارس طبقات اجتماعی دوران ساسانی شهرهای ساسانی معماری ساسانیان تاریخ ساسانیان فهرست شاهنشاهان ساسانی منبعشناسی تاریخ ساسانی ارتش ساسانیانمنابع
Joomla Template Designed by IceTheme